2410
2553
عنوان

سخت ترین لحظات زندگی !

4445 بازدید | 22 پست

ازدواج کرده بودم و خانواده ام فکر میکردن خوشبختم اما من تو تک تک اون لحظات که با واقعیت یه مرد بداخلاق و بد دهن به تنهایی روبرو شده بودم خیلی تنها بودم گاهی که به عقب برمیگردم خیلی دلم برای خودم میسوزه هر وقت دعوامون میشد آدم دیگه ای میشد به طرز عجیبی خشونت داشت منو نمیزد اما فریاد میزد طوری که قبلش اصلا ندیده بودم دستمو میگرفت و محکم به این طرف و اون طرف میبرد  وقتی ترس تو چشمام میدید بیشتر بد و بیراه میگفت به خانوادم به همه حتی خدا ! 


جنون میدیدم تو چشماش و از ترس خفه میشدم همونی که موقع بحث میتونست دنیای کلمات به بازی بگیره از ترس فقط خفه میشد و گریه میکرد و این گریه حالش بدتر میکرد انقدر که بارها خودش میزد و تا غلط کردن من ادامه میداد !


یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

منم تقریبا مثه همسر شماسنت همسرم با دوز یه ذره پایین تر

داستان کربلا داستان تباهی انسان هاست. داستان کربلا نشانگر این است که آدمی تا چه حد می‌تواند سقوط کند. خدایا نگذار از سقوط کنندگان دوره خودمان باشم خدایا مراقبم باش خدایا از فتنه هامیترسم، از آخرالزمان و فریب هایش میترسم. خدایا از آخرالزمان و مردمش میترسم، از فراموش کردن دین و دین داری و اسلام میترسم. خدایا از آخرالزمان و دین گریزی با فریب انسان بودن میترسم، آنها به اسم خوب بودن فریب می دهند و خوبی ها را ازبین می برند. آن ها باتمسخر دین داران به دین ضربه می زنند. این حربه شان است. خدایا از دل بستگی به این دنیای فانی میترسم. خدایا از فردایم میترسم. پرودگارم از عقب گرد رفتن میترسم، من از درکه میترسم. از پاپس کشیدن هنگام امتحانات و مشکلات میترسم. خدایا از تبلیغات فریبنده و هدف دار میترسم. خدایا از شکم سیری و دنیادوستی میترسم. معبودم از گم کردن راه میترسم بارالها جملات آخرم شهادت دادن به یکتایی و معبود بودن تو و به رسالت محمد(ص) و به ولایت علی (ع) باشد. خدایا کمکم کن خدایا مراقب من و مردمم ونسلم باش.خدایا کمک کن نه ظالم و نه مظلوم روزگار باشم. من در جرگه خودخواهان نباشم.پروردگارم به من و نسلم و خانواده ام کمک کن بتوانیم آن گوی آتشین آخر الزمان را در دستانمان حفظ کنیم. عزیزان اگه دلتونو شکوندم اگه ظالمانه ناراحتتون کردم به ناحق بی عدالتی کردم پای اعتقادم نذارید پای ضعیف النفسی و گناهکاریم و عدم کنترل بر نفسم بگذارید.منم ضعیفم وگنهکار .. عاشق خاکم عاشق ایرانم خدایا مراقب کشورم و مردمم باش
2456

و من دختر محجوب خانواده چقدر بی پناه بودم !

وقتی بد و بیراهش تموم میشد و تقریبا خسته میشد سریع بالشتش برمیداشت و میرفت داخل یه اتاق و حتما درش قفل میکرد .

من تا این لحظه گوشه یه دیوار وایمیسادم نمیدونم چرا نمینشستم و فقط بی صدا گریه میکردم ، وقتی میرفت و می اومدم داخل اتاق با یه دستم محکم دست دیگمو فشار میدادمو میگفت نترس چیزی نیست چیزی نیست شاید هزار بار این جمله رو میگفتم و اشک می ریختم 

یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 

وقتی به خودم می اومدم دستم قرمز شده بود هیچ وقت یادم نمیره که چقدر تنهایی ترسیدم و کنار خودم بودم 

شاید براتون عجیب باشه ولی از علاقه زیاد به خانوادم نمیگفتم چون از نطر من ، هیچ چیزی ارزش ناراحتی مامانمو نداره !

انقد این موضوع اتفاق افتاد و من تنهایی ردش کردم که سه سال بعدزندگیمون هیچکس نمیدونست چه خبره ولی موهای من بیشترش سفید شده بود .

راستی چه موقعهایی که زنگ میزدم خونه با صدای مامانم گریه میکردم

یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 
2714

اشکامو پاک میکردمو به مامانم میکفتم امان از پیازهای تند ...


اما مامانم ساده نبود بارها ازم میپرسید که واقفا خوبی ؟ یه عادت داشت ته دلتو خالی نکنه و اصلا دخالت نکنه اما اخریا یه بار بهم گفت فقط اشاره کن مامان دنیاتو تغییر میدیم 

یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 
وقتی به خودم می اومدم دستم قرمز شده بود هیچ وقت یادم نمیره که چقدر تنهایی ترسیدم و کنار خودم بودم&nb ...

بعد مادرتون نمی گفت چرا گریه میکنی ؟

هیچی مثل طلاق عاطفی که شرایط جدایی نداری دردناک  نیست 💔❤️‍🩹

وای دقبقا شوهر خواهر منم ابنطوره میگه هرماه این عصبانیت بهش دست میده تا حایی دست بلتد میکنه رو خواهرم گاهی میگه میره جاقو میاره میکه ماهی یکبار این جنون بهش دست میده میکه اون لحظه حرف بزنم قاطی میکته سکوت کنم قلطی میکته نمیدونم جیکار کنم اون لحظه حالا شوهرش خیلی هم دوستش داره خیلی 

من یه زن خیلی خوشبختم تو روزهای خوب زندگیم هستم ولی منتظرخوشبختی بیشتر و روزهای بهترم.......

دوست عزیزم نمیخوام خط فکری غلط بهت بدم اما راهتو اشتباه میری،یه بار خانوادت و درجریان قرار بدی و باهاش برخورد منطقی کنن درست میشه.

شما با این کار فقط داری خودت و تنها و بی حامی نشون میدی و اونو جریحتر میکنی

دروغگوی خوبی شده بودم از بس عاشق خانوادم بودم همه چیز خوب نشون میدادم و این شده بود برگه برندع شوهرم و تو اون سه سال من قد ی عمر پیر شدم .


به طرز عجیبی مطیع شدم کلا استرس مهمون همیشگیمه خواهرم همیشع میگفت فلانی چرا انقد به ساعت نگاه میکنی چون همه چی شوهرم منظم بود سر وقت سر ثانیه !

اگه اشتباه میکردم خیلی بد میشد مثلا میگفتم ساعت فلان بیا در آرایشگاه یه دقیقه هم نباید دیر میشد وگرنه تا دو روز دعوا و خرف و ... 

یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 

یه بار مامانم قسمم داد که چرا انقد مضطربی راستش بگو و فقط گفتم چون خیلی نظم براش مهمه منم شزطی شدم اما تغییرات من حضور کمم تو مهمونیا اونم فقط به خاطر اینکه شاید قامیل ما  سفره رو دیر بندازه و ... بعدش شوهرم تا دو روز با من دعوا کنه بقیه رو نگران کرده بود اما من خیلی صبور بودم شایدم لشتباه میکردم 

بیشتر از این میترسیدم که اگر خانوادم بفهمن و بع شوهرم چیزی بگن اون حرمتشون نگه نمیداره و ...

یه روزی یه جایی بالاخره از این زندگی خودمو برمیدارم و میبرم ! درست از امروز دهم تیرماه ۱۴۰۰ با خودم قرار گذاشتم این زندگی تا ۸ سالگی دخترم به این شکل تحمل کنم اگز درست شد که خداروشکر اما اگر شوهرم تغییر نکرد میرم جوری که انگار هیچ وقت نبودم ! یعنی ۶ سال دیگه فرصت میدم به خودم و دخترم که بعدها ازم نپرسه چرا رفتی ؟ میخوام بزرگتر بشه و پدرش بشناسه و بفهمه چرا ادامه ندادم ! تو این ۶ سال زمان دارم برای آیندمون تلاش کنم دعام کنید بتونم تا سال آینده یه ماشین بخرم ( پراید مدل پایینم قبوله 😅)  اینجوری کمتر اذیت میشیم . انتخابمو کردم من فقط میخوام بهترین مادر دنیا باشم برای ارغوانم ان شاالله یه روزی با دیدن خوشبختی و موفقیتش تموم خستگی این سالها از تنم دربیاد و حاصل تموم صبوریهامو ببینم 😊     خیلی وقت بود بی هدف فقط روزهارو میگذروندم اما الان هدف دارم 😊                                 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز