۱۸ سالمه شوهرم ۳۹ پسر عمومه ۱۵ سالگی ب اجبار زنش سدم و بعدش کم کم بهش علاقه پیدا کردم
خیانت کرد با وجودی ک من خیلی از خودم زدم براش
بعد خیانتش منطقی ب زندگیمون نگاه کردم
شوهرم بعد خیانتش پشیمون شد خیلی مهربون شده اخلاقش ک خیلی تغیر کرده
ولی من هی نمیتونم خیانتشو فراموش کنم و باهاش دعوا میکنم و اونم وقتی من دعوا میکنم یا لج میکنم بدت میشه مثلا دروغگو میشه بد قول میشه مقایسه میکنه قدر نشناس میشه و وووووو .... ولی بعد عصبانیتش باز مهربون میشه و از دلم در میاره
و ی چیز دیگه اون بچه میخاد من نمیخاااامممم 😔😔 من میخام کنکور بدم اصلاااا بچه دوست ندارم
الان فقط بخاطر اون ی ذره مهربونییاش دو دلم برا طلاق 😔😔
البته شرایطم بعد جدایی هم خیییلی سخته 😔😔 نمیدونمممممم ای خداااااااااااا