2726
عنوان

میخام با مادرشوهرم خوب شم...

194 بازدید | 17 پست

من دوسال عروسی کردم 

سال اول کلا بی سیاست زود رنج. کم تحمل بودم واگه از خانواذه شوهرم ناراحت میشدم به شوهرم میگفتم اونم با مادرش دعوا میکرد

حس میکنم خیلی ساده و رفتارم بد بوده

میخام تغییر کنم و شخصیت جدید داشته باشم باهاشون... ولی همش انرژی منفی میگیریم و میگم من از چشمشون افتادم هر چی هم تلاش کنم تصورم سال اول تو ذهنشونه و حتما باخودشون میگن  اگ چیزی بگیم به پسرم میگه و پر میکندش

لطفا راهنماییم کنین چیکار کنم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

عزیزم

حتما کانال استاد شجاعی عضو شو و موضوع: تکنیک های مهربانی رو گوش کن. 

کمکت میکنه ان شاءالله 

یک سلسله سخنرانی های ده دقیقه ای هست حدودا 

آدرس کانال تلگرام و ایتاشون تو امضام هست. 

کاملا هم رایگانه 

یا علی 

من استادی دارم به بلندای آفتاب.☀️خداوند به من نظر کرد و ایشون رو در مسیر زندگی من قرار داد.💜           از اون روز دوست دارم ایشون رو به همه معرفی کنم،تا با برداشت از دریایِ پر گوهرِ درسهای ایشون، از سردرگمی،بی هدفی،غم،اضطراب،خشم و...نجات پیدا کنند.🖐                              از تبلیغ متنفرم.😤🤮                                          فقط دوست دارم به دیگران کمک کنم .😊              لینک کانال  پیام رسان ایتا و تلگرامِ استاد : ostad_shojae@                                                در ضمن،استفاده از تمام صوتهاشون رایگان هست😊و میتونید از استاد برنامه ی شخصی هم بگیرید.🙂
منم دقیقا سال اول رفتارم افتضاححح بود ولی الان چند ساله کاملا درست شده و با هم واقعا خوبیم و همو دوس ...

گذشته را فراموش کردین؟ 

چیکار میکردی؟ چی شد تصمیم گرفتی خوب باشی

منم همینطور بودم. و از همون اول مادرشوهره باهام ضد شد و رفت یه دختر دیگه براش در نظر گرفت و با این که زنش بودم رفته بودن دختر براش نشون کرده بودن. اینقدر ساده و مظلوم بودم حتی به فحشهاشونم هیچی نمیگفتم ولی بعد به شوهرم میگفتم. بدتر میشد و اخرش هم کفت باید طلاقش بدی 

تازه یه کاری کردن خودم کنار بکشم و مهریه ببخشم 

الان که چند ساله گذشته فهمیدم چقدر بی سیاست و ساده بودم عصابم خرد میشه

گذشته را فراموش کردین؟  چیکار میکردی؟ چی شد تصمیم گرفتی خوب باشی


اولش برای آرامش خودم بود خیلی تنش داشتم و خوشم نمیومد از حالم 

یه روز وقتی پشت درشون ایستاده بودم گفتم تمام این یکی دو سالو فراموش کن انگار که نیست و فکر کن این آدمو اولین باره دیدی وقتی رفتارم تغییر کرداونم عوض شد 

البته چند بار دیگه باز تنشهای خیلی کم پیش اومد با صبر و آرامش حلش کردم 

الان واقعا یه حس  فرزندی دارم بهشون 

حلالم کنید و خدانگهدار   
اولش برای آرامش خودم بود خیلی تنش داشتم و خوشم نمیومد از حالم  یه روز وقتی پشت درشون ایستاده ب ...

ب نطرت منم میتونم از اول شروع کنم

اینکه ناراحتیم را به شوهرم میگفتم باعث نشده ازم بدش بیاد؟؟؟؟ 

خیلی نیاز دارم کمکم کمی.. دیگ دارم دیونه میشم از فکر و خیال

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز