یعنی به این امید که ممکنه هدایت شه کل ایندم بسپارم دستش؟میشه با شک و تردید زندگیو شروع کرد
آدم خوبی هس مهربونه سر به زیره خیلی چشام پاکه ولی نمیدونم چرا اینجوریه شاید تقصیر پدر مادرشه باید بهش یاد میدادن ولی وقتی من میگم دخترا به این جیزا نیاز دارن بازم نمیدونه من چی میگم یا اینکه عمدا بازم بی توجهه من بخاطر اینکه فکر میکردم خوبه قید همه تجملاتو زندگی ک همیشه مثل خیلیا ارزو داشتمو گذاشتم کنار اگه اینحوری از همه چیز بگذرم بنظر شما بعدا یجورایی حس خدد باختگی پیدا نمیکنم
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
خب چرا بااون ازدواج نکردی؟؟😶😶😶😶
الانم یه جور خیانت بهش فکر نکن
ببین هیچ کس کامل نیست ....هرکسی یه نقاط قوت و ضعفی داره ...که میشه با ازدواج تکمیل کرد ینی هم پوشانی
به خاطر همین مقایسه زیاد کار جالبی نیست
مهربونه چشم پاکه سر بزیر .اینا خودش اپشن های بزرگیه ک خیلیا ندارن .مگه دینداری غیر ازینه ؟زندگی و انتخاب شوهر کفش خریدن نیس ک الان خوشت نیاد پس بدی وقتی انتخابتو کردی با توکل ب خدا ادامه راه رو برو .من نمیدونم هنوز در مورد طلاق و عواقبش چیزی میدونی یا ن ولی زندگی برای یک دختر خیلی سختتر میشه بعد از کجا مطمعن هستید اون اقای نظامی بعد طلاق با شما ازدواج بکنه .خیلی عجیبه از این اطمینان شما .بهرحال چیزایی ک شما گفتی پیش پا افتاده زندگی خیلی پر فرازو نشیب تر ازین حرفاس .بازم تصمیم با خودتونه .من چیزی رو توصیه نمیکنم ولی ی مشاورم برید بد نیست .ان شاالله ک موفق باشید
از نظر اعتقادی تقصیر خودته شما که برات نماز و روزه مهمه از اول باید با ی ادمی ازدواج میکردی که چه شما بگی چه نگی این کار هارو انجام بده
الان هم خودت رو داری اذییت میکنی هم اونو
بعدم اینکه مواظب باش از اینجا مونده از اونجا رونده نشی
شما اون اقا پسر رو چه قدر میشناسی؟از کجا مطمعنی بعد از بهم زدم خودش و خانوادش دبه درنیارن؟یا بعدا سرکوفت نزنه بهت؟
این مشکلاتی که گفتی هیچکدوم جدی نیستن به نظر من شما هوایی شدی عزیزم!
وااای دقیق تو شرایط قبلی من هستی
همش دلم میسوخت
میگفتم بدون من چیکار باید بکنه
هیشکیو جز من نداره
البته شوهر من خیلی خیلی زیاد بهم خیانت کرد
باعث شد این حس دوس نداشتن تو من بوجود بیاد
اصلا هیچ حسی بهش نداشتم، ولی دلم نمی اومد باهاش نامهربونی کنم خیلی عذاب کشیدم خیلی بیش از حد
ولی جدا شدم بایکی بودم که واقعا حس قشنگی بهش داشتم بیشتر از چشام بهش اعتماد داشتم، زد پر و بالمو شکست، الان میگم شوهرم چقد خوب بود
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
