انقدر تمرکزت روی اون پرده کذایی نذار
تمرکزت رو بذار روی اعتماد به نفس و حل مشکلات روحیت
ارتباطت رو با خدا قوی کن از خودش کمک بخواه یه جوری گره های زندگیت باز میشه که خودت هم متعجب میشی
چهارده معصوم رو صدا بزن اونا میدونن تو چقدر بی گناهی و حتما دستت رو میگیرن
اتفاقا دارم این کارهارو میکنم
زنانگیی که ازم گرفته بودنو دارم برمیگردونم
میدونی همیشه عادت کرده بودم به لباس تیره ولی الان خود به خود دلم داره باز میشه برای لباس های رنگی
هر از گاهی برای خودم کل میخرم و......ولی خب یه کمیش نوش دارو بعد از مرگه میشه دیگه
چرا یکسری آدما خوشبختی رو درازدواج کردن میبینند . بنظر من اصلا بهش فکر نکن الان که به قول خودت مستقل شدی.دیگه ازدواجت برایه چیه .وقتی از فکرش بیای بیرون روزی صد تاخاستگار برات پیدا میشه .ولی تا وقتی که دنبال هر چی .بری ازت فرار میکنه .
اره حتی دلم نیمخواد اگر یه روزی بچه دار شدم با این وشعیت روانیی که دارم تربیتش کنم
باید گره هامو باز کنم. ولی خب الان یه کم نیمه افسرده ام یه روز خوب و یه روز بدم. خوابم انقدری زیاد شده که هر روز دیر میرسم سر کار داسم خوابم سرمو میزارم روی میزو بیهوش میشم
همه اینا برمی‌گرده به اینکه مرد اهل ازدواج هست یا نه
از این چیزایی که گفتم اطرافم هستن یعنی فکر نکن دور هستن و از زندگی‌شون خبر ندارم
عزیزم نوشته هاتو خوندم.معلومه ازلحاظ روحی پیشرفت خوبی داشتی که اینطور خوب ازاون گذشته ی سخت خودتو بالا کشیدی .
اگه پیش روانشناس میری ادامه بده .معلومه که اثرات مثبتی برات داشته.
حتما حتما💓 تجربیات دختر گرانبها💓 روبخون.خیلی کمکت میکنه.بهت انرژی مثبت میده.
