من شیش ماهه عقدم توکرونا عقد کردیم بدون هیچ مراسم و مهمونی امیدوار بودم بتونم حداقل یه عروسی داشته باشم ولی شوهرم میگه دیگه نمیتونم منتظر بمونم وتابیست روز دیگه میریم سرخونه زندگیمون حالا قرارگزاشتیم بریم خرید شوهرم زنگ زده میگه لباس میخوای چیکار و فلانو میخوای چیکار اصلا ارایشگا بری ک چی بشه میگم حداقل عکس داشته باشیم میگه تو خیلی بدبختی اینا چیه توفکرشی الان بایدپول جمع کنیم فقط بیا بجاش بااین پول طلا بخریم
خب منم دخترم ازهمه ارزوهام گذشتم ته عروسی نه طلایی شیش ماهه عقدم جزیه روسری هیییچی برام نخریدن الانم سر خرید عروسی دبه میکنن توروخدا بگین چیکارکنم چجوری بهش بفهمونم
اینم بگم اصلا خسیس نیست و اگ بریم بهریناشو برام میخره ولی حرفا و طعنه هاش خیلی دلمو شکونده😞