سلام.خانوما من ی جاری دارم اون فامیله و من غریبه .اوایل من خیلی باهاش خوب بودم چون تو خاندانمون جاری بازی نداشتیم برعکس خاندان شوهرم ک جاری ها با تیر همو میزنن.وقتی دیدم منو جاری میبینه و حسادت و رقابت داره باهاش کات کردم در حد سلام ارتباط داریم.آخرین بار خونه پدرشوهرم دیدمش ی بحثی شد من گفتم آدم باید نظر خانومشو بپرسه در اومد تو جمع گفت من دخالت نمیکنم تو تصمیم همسرم هرچی بگه میگم چشم خیلی بدم اومد اما جواب ندادم جلو خانواده شوهرم میخواست بگه من خیلی بی دخالتم در صورتی ک همه میدونن افریته هست.الان میخوام دیدمش بهش بگم دلم برات میسوزه عین برده ها زندگی میکنی و مرد سالاریه زندگیت.بنظرتون بگم؟تاحالا ازش نخودم جز این یکی خیلی رو عصابمه .البته سعی میکنم نبینمش مثلا شاید عید ببینمش بگم یا نگم؟
دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.
بعدشم تو گفتی نظر میدی اون گفته نظری نمیده . الان مشکل کجاست؟
🌻🌱💎 حتی اگر بدانم که دنیا فردا تکه تکه خواهد شد باز هم درخت امیدم را عاشقانه میکارم.😍🍃چقدر جهان می تواند زیبا باشد ،اگر در آن فقط هنر و لذت و عشق وجود داشت!
آخه جوری بود ک با سیاست خواست بگه من خوبم و ایشون بده .رفته گفته رابطه داداشارو من ب همزدم.چندبار رفتم خونش حتی با دعوت حتی ب زور سلام کرد منم دیگه نرفتم رفته گفته نمیاد خونم بهم محل نمیذاره
💞یه نصیحت برای شما خواهرای عزیزم : روزتونو با زیارت آل یاسین شروع کنید✨ ...زیارت آل یاسین هدیه کن به امام زمانت✨ شب میخوای بخوابی صوتشو بزار گوش کن قبل خواب🌱...صبحتُ شبتُ به یاد حضرت باش ...مهمترین گام که به امام زمانت✨ نزدیکتر بشی اینکه غفلت رو از ایمانت دور کنی و اولین نزدیکی سلام به یاره 🤍✨....💑مآدر سیدو سادات های آینده👨👩👧👦 ...دلم میخواد الان توی سرما کنار دریا باشم و آش دوغ محلی داغ بخورم 🌊..اما الان کِز کردم کنار بخاری زیر پتو دارم نارنگی میخورم😒😐😂..از پشت دیوار ترس هایم با من بخند..تنهایی در کابوسم میرقصد...تاریکی در شبهایم میخندد..از پشت شب های خاموشم با من بگو..گریه کن🌀..به عرضتون میروسنم که بنده یه کیجا شِمالیمه⛰️ (پروفایل خودم نیستم عزیزان)