پدر شوهرم 14-15سال پیش زن دوم گرفته.شوهر منم یه برادر بزرگتر و یکی کوچیکتر داره
برادر شوهر اول ازدواج کرده و حدوداً2ساله که عروسی کردن
مادر شوهرمم با شوهرم و برادر شوهر کوچیکم زندگی میکنه
یه خونه 100متری هم دارن
هر چند وقت یه بار مادر شوهرم گریه میکنه و به شوهر من میگه خونمو عوض کن
تا الان 4 تا خونه عوض کرده ولی بیشتر یکسال واینمیسته و دوباره گریه میکنه که خونشو عوض کنن
پارسال یه خونه اجاره کرده بودن نزدیکای عید بود که مادر شوهرم هر شب ما رو خونش جمع میکرد و میگفت منو ببرین خونه خودم
شوهرم میگفت اگه دوباره بری توی خونت گریه میکنی
میگفت قول میدم اگه برم توی خونه خودم دیگه هیچی نگم
خلاصه انقد گفت و گفت تا شوهر من بردش خونه خودش
الان نزدیک یکساله که توی خونه خودشه
دوباره چند روز شروع کرده گریه کردن که خونشو تغییر بدن
یکی از همسایه هامون میخواد خونشو بفروشه700میلیون
مادر شوهر منم اومده بود و به همسایمون گفته بود که من خونتو میخرم
غیر از همون خونه 100متری که داره هیچی دیگه نداره
نه پول داره نه زمین و نه طلا
هیچیه هیچی
منم الان توی دوران عقدم هستم و خودمون داریم خونه میسازیم
مادر شوهرم همش به شوهرم میگه خونمو عوض کن
ولی به اون دو تا برادر شوهرهام نمیگه و اگه هم بگه به حرفش گوش نمیدن
ولی حرف به حرف که میشه به شوهر من میگه اینقد که محمد(برادر شوهر بزرگم)واسم کار میکنه تو هیچکاری نمیکنی
اصلاً درک نمیکنه ما با این وضع گرونی داریم خونه میسازیم و مسئول از این خونه به اون خونه بردنش نیستیم
منم اگه اعتراضی کنم به شوهرم،شوهرم میگه به تو مربوط نی
ولی وقتی خونشونو جا به جا میکنن شوهرم منو بزور میبره واسه جا به جایی وسایل
خونه مادر شوهرم80میلیون هم نمیخرن ولی از بس بی فکره دو ساعت داشت به همسایمون که خونشو700میلیون میخواد بفروشه میگفت من خونتو میخرم
خیلی مادر شوهرم بی فکره
خیلیییی
اصلاً درک نداره
هر موقع هم به شوهرم میگه که خونشو عوض کنه من و شوهرمم دعوامون میشه بخاطر بی درکیه مامانش
به مامانم میگم اگه یبار دیگه به شوهرم گفت خونمو عوض کن و منو شوهرم دعوام شد میرم خونشون و میگم دست از سر ما برداره و ول کنه ما رو
یعنی چی آخه؟
بنظرتون چیکار کنم؟
