دیشب خونه مادرشوهرم بودیم ناهار وشام دعوتمون کرده بود
بعد جاری من همیشه غذاشو اخر تموم میکنه تا ظرفا جمع بشه،سفره هم می مونه اون پاک میکنه بزور،هیچوقت هیچوقت یبار هم یه استکان نشسته خونه ی من یا خونه مادرشوهرم،من بعضی وقتا که اونجاییم ظرف میشورم،چون مادرشوهرم خسته میشه هم ناهار هم شام میپزه،من دفعه ی قبل داشتم ظرفای شامو میشستم،جاریم پاشد اومد گفت اخیییی،بشور بشور،منم گفتم تو که نمیشوری من بشورم حداقل
حالا دیروز بعد ناهار مادرشوهرم ظرفارو شست کلا،موقع شام که شد شوهرم دیر رسید سفره هنوز پهن بود جاریم دوتا ظرف برد گذاشت رو اوپن و اومد نشست،شوهرم غذاشوخورد من پاشدم بقیه ی وسایل سفره رو بردم تو اشپزخونه،سفره زمین مونده بود مادرشوهرش نشست نصفشو پاک کرد،جاریم پاشد گفت مامان بده من پاک کنم...