بچه ها اگه میترسید نخونید.اول اینکه به قران قسم حرفام راسته یه وقت فکر نکنید ساعت ۳ شب اینقد بیکارم بیام ازین حرفا بزنم که خودمم با یاداوریش سکته کنم از ترس.
راستش ما داریم خونمونو کاغذ دیواری میزنیم برا همین کل اتاقا رو خالی کردیم که چسب و اینا نریزه رو وسیله هامون فقط رو تختم میتونم بخوابم خلاصه اینکه وسیله هامونو بردیم تو هال.مامانمم هرچی پتو و بالشت و لحاف داشتیم تو هال تا سقف چیدشون که خراب نشن تا اتاقا تعمیر بشن دوباره از اول بچینیم پریشب همین موقعا یه صدای خیلی وحشتناک اومد جوری که من فکر کردم یه چی ترکید یا زلزله شد از ترس دویدم تو هال مامانمم اومد گفت صدای چی بود منم شنیدم چراغارو روشن کردیم دیدیم همه بالشت و پتو ها اینا از بالا پخش شده بودن کف هال خیلییی تعجب کردم چون محکم روی هم بودن و افتادنشون دور از تصور بود خلاصه مامانم گفت بیخیال اینا حتما بد چیدمشون یهو افتادن که خیال من راحت بشه منم با ترس رفتم خوابیدم.گذشت و شد دیشب که خیلی وحشتناک شد هستید بقیشو بگم؟