من 33 سالمه مجردم دخترم... کار میکنم... خواهرم ازدواج کرده یه برادر مجرد 30 ساله دارم... خیلی جنگ داریم باهم خیلی روانی و بیشعوره سلام نمیکنه هرکاری من می کنم به لجه من اونو انجام میده مثلا وقتی صدای لیوان میاد لیوانشو صدا میده به لجه من.. واسش مامان بابام ماشین خریدن در صورتی که من به ماشین بیشتر نیاز داشتم اون بیماره تو خونس من همش با اتوبوس یا تاکسی میرم بیرون توی کارای خونه کمک میکنم ولی هر سری با خواهر یا این عوضی بحثم میشه مامان بابام مخصوصا مامانم منو مقصر میدونن میگن تو بدی ولی بخدا من بد نیستم هیچی توی دلم نیس... هر سری هم مامانم میگن اگه ذاتت خوب بود که یکی میومد میگرفتت... از این حرفا.. زمانی که میتونستم با پوله خودم ماشین بخرم نذاشتن گفت پارکینگ نداریم ولی واسه این عوضی خریدن.. خیلی داغونم.. مامان بابام خیلی خوبن ولی اینجور وقتا منو مقصر میدونن و مامانم میگن همه عروس شدن جز تو.. تنها کاری که ازم بر میاد اینه که برم تو اتاقم دراز بکشم گریه کنم