2737
2739

البته این که میگم تلپاتی نیست 

ولی چند سال پیش یه اسباب کشی داشتیم همه وسایلو جمع کردیم مامانم شب رفت خونه جدید قرار شد اوونجا با بابام بمونن منو خواهر برادرام اینور موندیم خونه قدیم ،

شب که شد زمستون بود هوا سرد ، چار تا بتو رو بود همونا رو برداستیم یکیش هدیه مادربزرگ خدابیامرزم بود به داداش کوچیکم

خلاصه اینکه سر اوون پتو یه دعوایی شد هرچی داداشمم گفت نه اوونو برندارین کنار بذارین ما اعمیت ندادیم اخه واقعا سرد بود 

صبح مامانم بدو بدو ۶ اومد گفتیم چه خبره هنوز ماشین نبومده برا اسباب کشی گفت نه نمیدونم دلشوره داشتم خواب دیدم فرزاد ( داداش کوچیکم) روش یه پتو هست بعد سه تا کرم از پتو درومدن دارن اذیتش میکنن😐

جالب اینکه منو خواهرمو داداش دیگم میشدیم سه تا 

نگو داداشم تا صبح اروم اروم گریه میکرده 😥😂البته یه بیماری خاص هم داره ، از طرفی اوون پتو هدیه مادربزرگم بود 

هنوزه هنوزه برام جالبه اوون قضیه ما اوون شب و خواب مامانم 😂😂😂

براتون پیش اومده ازین موارد؟ 

امان از دل مادر😥😢

 صبح امروز کسی گفت به من.     تو چقدر تنهایی،گفتمتش در پاسخ تو چقدر حساسی،تن من گر تنهاست دل  من با دلهاست دوستانی دارم ببهتراز برگ درخت یاد شان در دل من قلبشان منزل من صافی آب مرا یاد تو انداخت رفیق.                                                      عشق از این بیشتر؟ که تو لبخند بزنی و من برای چال گونه ات بمیرم                                                           تو چشمات می خوام غرق شم روز و شب هواتو تنفس کنم زنده شم به حدی اسیرم کنی تو چشات با تو از زمین و زمان کنده شم نباشی بپوسم تو حجم خودم تو تنهاییام بی تو نابود شم حصاری بکش از خودت دور من می خوام به تو یک عمر محدود شم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

اره 

حالا تلپاتی نیست ولی عجیبه 

پریشب خواب دیدم پسر عمو شوهرم مرده تو خواب خیلی ناراحتش شدم 

صب از خواب بیدار شدم دیدم تو واتساپ وضعیت گذاشته دلم کمی مرگ میخواهد 

اگه اسمم دخی باکلاسه واسه اینه ک فراموش نکنم من زنی بودم ک اوج جوونیمو و شیطنتمو  گذاشتم پای شوهرم چه محبت ها ک نکردم از بهترین لباسها گذشتم از کمترین تا بیشترین خرج گذشتم تا بتونه ب خودش برسه بهترین ماشین خرید مغازه زد من از ارزوهام گذشتم تا ب ارزوهاش رسید 😔 اما جوابم این بود کتک فحش تهمت خیانت و بیرون شدن  از خونم😔 من مادر بودم نتونستم زندگی دخترمو تباه کنم چون پدر خوبی برای دخترم بود نخواستم در حقش ظلم کنم و زندگیش بشه پر از استرس و غم ...دختر من هم پدر میخواست هم مادر پس موندم اماااا شوهرمو از قلبم بیرون کردم الان من یه دخی باکلاسم 😍 انواع لاکارو دارم یه عالمه ماسک و کرم و اسکراپ  انواع لباسا رنگی رنگی یه دختر ژیگول و شیکم یه دختر شاد و خوش رقص دوستای خوب و پایه دور همی و مهمونی من حتی برای خودم کادو هم میخرم  من دیگه از چیزی نگذشتم من خودمو تو محبت کردن ب پای مردی ک لیاقت نداشته بود گم کردم من سخت درگیر شستن و روفتن و شوهر داری و پس انداز بودم خودمو از همه چیز انداخته بودم   ☹️اما الان  این منم یه دختر ک زندگیش واسه خودشو دخترشه😉 ک و ن لق بقیه ک باعث ازارم شدن 😝تنهایی و عشقه 

منم قبلا خواب دیده بودم مامانم حامله اس  و یه داداش کوچولو دنیا آورده . بعدا فهمیدم واقعا داداش دارم با اینکه تو سنو های اول میگفت دختره بعد گفتن پسره ... الان ۴سالشه😊

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687