دیروز خونه ابجیم بودیم خواهرشوهراش که سنشون زیادم بالای ۴۰ سال هستم اونجا بودن ابجیم بچش تازه دنیا اومده تقریبا یک ماه میشه بعد میگفت این هنوز قرمزه صورتش ینی سفید میشه
منم گفتم اره بابا دختر خواهر شوهرم اون اول دنیا اومده خیلی سیاه خنکی بود انقد که ابجی بزرگش میگفت زن دایی باور کن این میترشه خونه میمونه رو دستم باز عمه ی بچم اونجا بود (ینی خواهر شوهر خواهر شوهرم )میگفت این که شبیه خودمه من ترشیدم که این بترشه اینا . بعدم به ابجیم گفت ماشالله الان ۳ ماهشه از بس بزرگ شده و تپل مپل سفید انگار ۶ ماهس
حالا خواهرشوهرای ابجیم همسنشون بالاس مجردم هستن فککنم ناراحت شدن . کلا ما هروقت میریم خونه ابجیم اونام زرتی خودشونو میندازن اونجا اصلا تاحالا نشده دو کلام راحت صبحت کنیم با ابجیم ۲۴ ساعته پلاسن خونه ابجیم جراتم نمیکنی چیزی بهشون بگی یک دعوایی راه میندازن