بچها چند وقت پیش تولد دوستم بود یعنی میشه گفت دوست نسبتا صمیمی تولدش توی کافی شاپ بود.خلاصه بهم گفت تولدم ساعت 6 شروع میشه و تو مهمون ویژه ام از این حرفا منم کلی به خودم رسیدم کافی شاپ نزدیک خونمون بود ساعت 6 که خواستم حرکت زنگ زدم بهش گفتم من دارم حرکت میکنم کجایی از این حرفا گفت منم تو راهم دارم میام منم راه افتادم 6 اونجا رسیدم دیدم خودش نیست خواهرش بود و یکی از فامیلاشون با بچش خواهرش سرد برخورد کرد شروع کرد با فامیلشون حرف زدن کافی شاپش چون طبقه بالا بود تو هوای باز بود انگار ک کل شهر زیر پاته ولی یه جای بدی میزشو انتخاب کرده بود شانس من افتاب کلااااا میخورد تو صورت من سردرد گرفته بودم دیدم نمیاد ساعت 6:30 زنگ زدم کجایی شروع کرده با دوستش خندیدن و جواب دادن دارم میام تو راهم تو این فاصله هم هیچکس نیومد یه بطری اب خواهرش اورد با چند تا لیوان روم نشد اب بخورم هستید بقیه اشد بگم؟