وا این دیگ بیشوره
ما ی شب مهمون داشتیم خواهرم اینا بودن کلا پنج نفر بودیم بعد ساعت ده و نیم اومد بالا با ی قیافه برزخی ک خجالت نمیکشید چ وضعشه مگ زمین فوتباله اینجا و هزار تا چیز دیگ
حالا ما هی میگیم ببخشید ما ک سر و صدا نداشتیم این هی داد و بیداد میکرد بعد شوهرم واسش قاطی کرد هی بهت احترام میزاریم بفهم دیگ گفتم ببخشید برو
بعد با ی قیافه حق ب جانب رفت بنده خدا خواهرم بدو بدو وسایلشو جمع کرد با کلی شرمندگی رفت خونش
کلا اپارتمان نشینی صبر میخواد