من همونیم که گفتم شوهرم فهمید با مشاور حرف میزنم ؛ گوشیمو گرفت و دعوامون شد بعد کتک و اینا درو قفل کرد و میرفت تا ی هفته شبا ۴ میومد
گفتم که سرماخورده بودم مامان بابامم زنگ میزدن ج نمیداد بعد ی روز دید حالم بده ج داد گزاشت در گوشم ب مامانم گفتم برام سوپی چیزی بیاره
بعد درو قفل نکرد رفت
منم بابام اومد دید خیلی حالم بده
گفتدباید بریم خونمون اینجا کسی بهت نمیرسه
ب شوهرمم زنگ زد گفت میبریمش
اومدم خونه بابام حالا دکتر گفت کرونا گرفتم
اینجام تو اتاقم هرچند مامانم دلش میسوزه دائم میخاد بیاد پیشم تو اتاق من نمیزارم
دارم دیوونه میشم جسمم یادم رفته روحم پیر شد
اخر تاپیکم گفته بودم نی نی یار تگ کنید تا لغو کاربری شم گوشیمدسته شوهرمه
الان با خط مامانم اومدم دیدم اولین باری ک به شوهرم شک کرده بودمو اینجا بودم با خط مامانم تاپیک زده بودم:) خیلی دلم گرفته