شب تابستون بود هوا ب شدت گرم پنکه روشن کرده بودم تنها میخابیدم نصف شب برق رف گرمم شد فهمیدم برق رفته چشامو باز کردم همه جا تاریک بود دریغ از یخورده روشنایی ترسیدم بلند شدم خاستم برم سالن یهو دیدم گوشه اتاق روشن شده با دقت نگا کردم دیدم چراغ قوه اس ک روی زیرتلوزیونی بود روشن شده خیلی ترسیدم چون اون چراغ قوه از اول شب اونجا بود ولی خاموش بود سریع رفتم سالن زن داداشمم بیدار شده بود بهش گفتم اینارو ولی خندید رف چراغ قوه رو گرف خاموش کرد.
من حس میکنم ی روح تو اتاقم بوده😨