سه سال پیش مادرشوهرم آپارتمانش تحویل گرفت اما لخت بود و گفت خودتون کاملش کنید و ما همه خرج داخلش رو کردیم و تا الان نشستیم اما برادرشوعر حسودم میگه باید بلند شید چرا نشستی خونه مفتی.در حالیکه ما پول رهن هم دادیم اما خیلی کمتر از حد بازار
من مادر نميشوم تا فرزندم را عصاى دستم كنم...من مادر نميشوم تا پيري و كورى ام را به فرزندم تحميل كنم....من مادرنميشوم تا بهاي قطره شيرى كه به كودكم داده ام پس بگيرم....من مادر نميشوم تا فرزندو وابسته و بيمار تربيت كنم و افتخار كنم به اينكه فرزندم مرا بر همسرش ترجيح ميدهد....من مادري بيمار نيستم...من مادر ميشوم تا انسانى سالم و مستقل تربيت كنم،مادرميشوم تا انسانيت را به فرزندم بياموزم.انسانى قوى و درستكار و خوشبخت....كودكم وظيفه اي در قبال من ندارد....بلكه من مادر او هستم و موظف به خوشبخت كردن فرزندم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
این ک چیزی نیس پدرشوهرم دوتا واحد خالی داره ما تو یکیش نشستیم برادرشوهرم رفته شهر دیگه ای خونه رهن ...به ما میگه چرا شما نشستین اونجا درصورتی ک خودشم یه واحد داره اگه بخواد تو شهر خودمون زندگی کنه .ولی چون خودش نصیبی نبرده دوست نداره ماهم استفاده کنیم