از سری مشکلات من و عروس
مامانم خیلی فرق میزاره خیلی زیاااد من میرم طرفش یا باهاش حرف میزنم همش بدش میاد هی میگه برو تو اتاقت بعد شب تا صبح قربون صدقه ی عروسش میره
میگم پول بده کتابای دانشگاهمو بخرم میگه ندارم ولی همش واسه عروسش کادو میخره بعدم میگه بچه یتیمه مامانم نداره میگم خب لامصب منم یتیمم بابام اگ بود جرعت داشتی باهام اینطوری رفتار کنی
امروز بعد ۳ سال و خورده ای رفتم دوتا تیشرت واسه خودم خریدم رنگی ( از بعد فوت بابام مشکی میپوشم همیشه )
بعد دیده لباسارو میگه تو نپوش اینارو بده به فلانی اون عروسه اینا بیشتر بهش میاد تو ک لباس داری
نمیدونم دیگ از دستشون چیکار کنم 😭😭😭
بخدا دیگ بریدم از بی مهری هاشون از بی توجهی هاشون
از اینهمه تنهایی و بی کسی