2726

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2728

عنصر ماه تولدم

+

سالی که عاشق شدم

" تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد ... "  (سهراب سپهری)
خوشمزست

یه اکانت به لاتین هم داری؟🙄

تویی که داری امضامومیخونی👈👈 اگه جایی بیعدالتی دیدیو از شدت خشم بدنت به لرزه افتاد بدون یکی از رفیقامی 💛💚💛💚اگه یه احمق بیمغز به جنسیتت توهین کرد و تو ساکت موندی به شدت حقیر و پستتر از اونی/پستتر از اونا آدمایی هسن که فارغ از علاقه به یه جنسیت خاص دارن خودشونو پاره میکنن تا بچشون پسر بشه تنفرم نسبت به اینا در قالب کلمه نمیگنجه زبونم قاصره در مقابل این آدمایی که اسم خودشونو گذاشتن زن بعد به نفع جنس مقابل عمل میکنن برا همیشه داغ بچه رو دلتون بمونه که ایقد دختر رو پست نکنینفقط میتونم بگم خیلی بیغرتی که جنس خودتو کوچیک میکنی مغزکپکی عقبمونده

علاقم به ته دیگ نون لواش😐

۲۵ مرداد ۱۴۰۰ نحس ترین روز زندگی من بود … روزی که از خواب پاشدم گفتم صبحانه بخورم به بابا زنگ بزنم حالشو بپرسم اما …. گفتن یتیم شدی … بدبخت شدی …. دیگه زندگی برام تموم شد … همون روز همون ساعت من مردم … لطفا برای پدرم و ارامش خودم یه صلوات بفرستید 😔😔😔 خیلی زیاد محتاجم ….

اسم خودمه

اگه میدونستم جو اینجا چطوره یه اسمه راحت میذاشتم😐 که بتونن تگم کنن😅

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

من چون متولد دی ماهم ارادت خاصی ب این ماه دارم کاربری اولم ک برا سال ۹۰ اینا بود مامی عسل بود،یادم رف پسوردمو دختردی رو زدم اونم فراموش کردم اینو گذاشتم دختر دی۲😁😁😁

علی و عسل زیبای من❤
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

فیلم سینمایی

asdfa | 39 ثانیه پیش
2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز