پسرو خیلی بهش بچسبی اینجور میشه.من قبل شوهرم یه خاستگار داشتم که دیگه تصمیم گرفتم باهاش ازدواج کنم عاشقش نبودم دوسشم زیاد نداشتم.قبلش خیلی خاستگار داشتم که بخاطر درسو اینا رد کردم دیگه دیدم سنم داشت میرفت بالا گفتم قبول کنم.پسره عاشقم بود اما مادرش خانم جلسه ای بود راضی نمیشد بیاد خاستگاری میگفت بیان یجایی من ببینمشون .منم یبار برا همیشه قیدشو زدم گفتم تو برو همون مامانت برات زن پیدا کنه نمیدونی به چه هولو ولایی افتاد .گریه میکرد که تورو خدا نه نگو مامانمو فردا صبح میارم خونتون هرکاری کرد و گریه میکرد گفتم نه نمیخوام.خطمم عوض کردم .میخوام بگم زیادی بهشون نباید بها بدی