😔😔😔😔
بچه ها من از صبح که پا میشم فکرم همش حرفای جاریمه و مادرشوهرم
وضع شوهرم اینا خیلییی خوبه اما بابام معمولیه
خلاصه با وام و قرض و پسانداز برام جهاز گرفتن
اما حالا هی جاریم میادمیگه من ۱۱ تا ابکش دارم من ۱۲ تا قندون دارم از جنس فلان من ۱۰ تا ۱۵ تا قوری دارم
وقتی میان خونه ام همش تو اشپزخونه ان
اشپزخونه مم بزرگ نیست هی باید بگم ببخشید میشه برین اون طرف میخوام فلان چیو بردارم...
جاریم چشش همش به چیزامه و تا کابینت رو بازم میکنم سرشو میاره سمتش و چشاشو درشتت میکنه نگاه میکنه
از طرفی بعد عروسی هم یه قاشق هم بگیرم شوهرم میره بهشون میگه ایتو خریدم انقد اونا هم هی میان میگن اینو تازه خریدی یا جز جهازت بوده😔
اینم بگم من یه مشت روحی بیشتر ندیدم از جاریم ولی هی میگه برداشتن البته میدونم ظرف زیاد داره اما به احتمال ۹۰ درصد بعد عروسی هی خریده
درضمن جاریم تیپش افتضاحه چون اصلا چیزی نمیخره بپوشه و عین زنای ۶۰ ساله اس...لاغره و همه میگن چرا اینطوره و فلانه
اما من خیلی به خودم میرسم و اون زیر دیپلمه من لیسانسمو از تهران گرفتم...چی کاررکنم بچه ها چی بگمشون
از کجا بفهمم جاریم چیزاشو بعد عروسی گرفته یا نه
مادرشوهرمم البته خداییش خیلی بهتر از جاریمه خیلی قابل تحمل تره