2733
2734
عنوان

خواهرشوهرم لباسمو برده نمیاره

608 بازدید | 31 پست

چند وقت پیش خونمون بود گفت لباس نیاوردم شب مهمونی دعوتیم چی داری بپوشم لباسمو دادم از اونروز هی میگه لباست خیلی قشنگه ولی نمیدتش 

منم دلم میره واس اون لباس😭😭😭

دعایی چیزی نیست بخونم لباسمو بیاره نگهداشته داره میپوشه

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

بهش زنگ بزن یا برو‌خونش بگو راستیییی لباسم کجاست بیار ببرمش

هر گو*هی خوردی باز کنارت راه اومدم..رسوندیمون جایی ک‌ جایی رامون ندن..ته دلم خالی بود،ته دلت صابون زدم...رو فرم‌که اومدی کشیدی آروم آروم  عقب..غریبه کردی خودتو هفتا رنگ شدی...سیگار دیدم دستت سیگار کشیدم که ترک کنی🚬گفتم رفیقمی واست ترمزم برید ..خودمو زده بودم به خاب مشکل ا تو نی..نه توام یکی مث همه که ا این رو اون رو میشه پلک‌ک میزنه...اصن نفهمیدم رفت جلد کی تنت ..انقد بریدم ازت ک دیگه کش نمیدمش...نمی‌ارزید به این همه پایین و بالا به اینکه ببازم این بازیو باهات، قدمات دیگه نیست سایز پام،حیف عوض شدیو نیس اینه بات،هرجا هستی خوش باشی داداش،با هرکی تو رگیته جفت باشی باهاش،ما که همیشه دعامون خیره ،یه معرفتی داریم که نی تف مالی بالاش...🤘🏻🌵☺️      به خودمم حال نمیده هر عقب مونده ای روم فاز بگیره..

بگو جاییی دعوتم یا مهمون میخواد بیاد برامون میخوام بپوسمش

 میشه برا حاجتم صلوات مهمونم کنی؟؟! دعای شما ها قطعا برام اثر گذاره.. 😊 انشالله حاجت روا بشی😚       1399/9/9 انشالله با لطف خدا به خواستم میرسم 😍😍❤️🌺😊. گفتم همه میگن منم جا نمونم 🤗😀🌸  
2738

یه بار رفتی اونجا لباس نبر بگو لباسمو بده تا تن کنم

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

😂من ک انقد پررو دوروبرمن میگن لباس بده اون مانتو رو بده بپوشمو اینا میگم بدم میاد 

ناراحت میشن ولی دیگ من خیالم راحته ک لباسای نازنینمو نمیگیرن😁😁😁🤗 اخه جونم ب وسایلم بستس

ترجیح میدهم به ذوق خویش دیوانه باشم تا به میل دیگران عاقل!!!🤗😅

برو خونه اش بعدش برو سرکمدش بگو ععع این لباسم چقد دنبالش میگشتم بردار بذار توکیفت😕اونکه ک پروعه توهم پرو باش

علی عزیزم   خاک برسرت با این اخلاق گندت   قدرمو بیشتر بدون   فقد منم ک میتونم تحملت کنم  خدا نگهم داره واست  
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730