مامانم تو کما
دکتر روده اشو تو عمل اشتباهی سوراخ کرده و عفونت بدنشو گرفته
معجزه سه شهید در زنده کردن مادر
علی اکبر فرزند آخر خانواده پالیزوانی در خاطره ای از معجزه شهدا می گوید: سال 84 مادر زمین خورد و لگنش شکست مجبور شدند او را به اتاق ببرند که زیر عمل سکته مغزی کرد. او را از اتاق عمل که بیرون آوردند، عزیز فوت کرد. 45 دقیقه رویش را پوشاندند و حاج علی شهادتین را زیر گوشش خواند و دیدیم جان از بدن عزیز رفت. آمدند که ایشان را به سردخانه ببرند گفتم اگر هزینه اش را بدهیم می توانیم یک شب مادر را نگه داریم؟ قبول کردند. پزشکش هم که جراح مغز متبحری بود گفت مادر فوت کرده است. به فامیل خبر دادیم که بیایند مادر را ببینند. به سه شهید مخصوصا آقا مصطفی توسل پیدا کردم و گفتم ما هنوز به عزیز احتیاج داریم، خدا شاهد است به اتاق برگشتم مادری که 45 دقیقه مرده بود و رویش پارچه کشیده بودند دست برادرم را گرفت. دکترها آمدند و دستگاه هایی که یک ساعت پیش کنده بودند را وصل کردند. حال مادر که کمی بهتر شد دکتر به او گفت من 70 سال است همه چیز دیده ام تو آنطرف چه دیدی
شهید مصطفی پالیزوانی برای مادرش معجزه کرده
مادر تعریف کرد آنطرف بیابانی بود. رسیدم به منطقه ای که خانه های خرابه ای مشابه خانه های قدیمی قم داشت. در باغی باز شد مصطفی و مرتضی و محمد آمدند من را داخل باغ بردند همه آدم هایی که در باغ بودند سرشان نور بود و صورتشان را نمی دیدم. به مادر گفتند شما باید بروی ما هوای تو را داریم و وقتش به سراغت می آییم