منم دختر جاریم تنها نوه شون بود وخیلی مرکز توجه و لوووسسس
بعد دختر منکه دنیا اومد اگه مادرشوهرم بچمو یه لحظه بغل میکرد این دختر میومد با مشت ولگد مادربزرگش میزد که چرا اینو بغل کردی
مام وثعمون همین بود تا اون بود کسی به بچمجرات نداشت دست بزنه
ولی دیگه تا یکسالگی بچم حساسیتش خوابید دیگه
منم بدم میومد ولی ازطرفی میگفتم خوب اونم تا حالا یکی یدونه خونه بوده بچست دیگه باید مراعاتشو کرد