تو گوگل زدم ولی ربطی به خواب من نداشت
خواب دیدم مهمون زنگ زده میخواد بیاد خونمون بعد یخچالم رو نگاه میکنم میبینم تو یه نایلون پر گوشت گردن و ماهیچه گوسفند تازه است
بعد انگار رفتم خونه خواهر شوهرم خونش بزرگ بود و توی هالش کلللللللی رخت و خواب پشمی چیده بود میگفت انگار میخوام بشورم رویه اینا کنم خودمم لباسم لختی بود جلو برادر شوهرم اینا تا دیدم اونا اومدن یه پتو کشیدم رو خودم خوابیدم بغل سفره