اسباب کشی داریم و یه کارگر زن اومد برای کمک.
یه چنددقیقه تنها شد و وقتی من اومدم یه صدایی موقع راه رفتن میومد از لباسش
مثل صدای دسته کلید یا مثلا یه چیز فلزی...
اول بی خیال شدم و گفتم شاید به لباسش یه منگوله پنگوله اویزونه. ولی بعدش دیگه صدایی ازش نیومد.
از اخرشب که خوابیدم تا الان چند دفعه از خواب بیدار شدم از شدت اینکه ذهنم مشغوله
فکر میکنم یه چیز برداشته
ذهنم به شدت اشفتست...
مخصوصا اینکه یه شیطونی ازش دیدم. که گغت به شرکت نگو من دوساعت بیشتر موندنم. خیلی پول میگیره ازم