آقا سلام پسر خاله من ۷سال پیش عاشق شد و ازدواج کرد کار داداشش براش تو ارگان دولتی ردیف کرد و طبقه پایین خالم اینا نشستن هفت ساله نشستن یه قرون اجاره ندادن بقیه بچه ها خالم ماشالله رو پای خودشون هستن
آقا این دختر قبل ازدواج زنگ میزد خالم می گفت حقوق پسر من کمه دختر می گفت من با نون خشکش می سازم و .....
حالا الان خانوم رفته دو تا بچه آورده یکی منطقی بود و لازم ولی بخاطر اختلافاتی که با پسر خالم داشت پ برای صفت کردن جاش بچه دوم رو تحمیل کرد در حالی که پسر خالم نمی خواست رو بچه رو الان فشار آورده میگه برو خونه اجاره کن پسر خاله من قسط ها رو میده کلا دو میلیون می مونه که تو تهران هیچ حالا آنقدر این دختر بی فکر میگه خونه اجاره کن به خالم گفته می خواهم برم براش کافشن بخرم کافشنش زشته خاله ام گفته میل خودت عزیزم ولی اوضاع مالی تون بهتون اجازه میده دختر گفته خب چی کار کنیم واجب دیگه
در حال که مال پارسالش هست اون سری ما لباس نوع های خواهر زادم مونده بود خالم گفت این بچه پول نداره این لباس ها نوع بدین ما ما هم دادیم خانوم لباس ها رو گذاشته دم در اشغالی برده لباس ها واقعا تمیز و نوع بود .
برگشته به خالم کفته پسرت بی عرضه هست مگرنه چرا دختر خالش (که من باشم ) آب تو دلش تکون نمی خوره یا خواهراش
خالم هم عصبانی شده گفته بچه خواهر من مدرک دکتری داره و مدیر و دختر من ده سال درس خونده و رو پای خودش وایستاده خودت که دیپلم زوری داری رو با کی مقایسه می کنی بعدشم مگه خودت نگفتی با نون خشک پسرم می سازی
قبول دارم خالم می تونسته محترمانه تر بگه ولی خب این بنده خدا هم خیلی رفتار هاش غلط