2737
2734
باورکن دروع نمیگم ..تا سوم ابتدایی شیشه پستونک داشتم      

😂😂😂😂😂باور میکنم 

منم تا کلاس اول بهونه شیر خوردن از سینه مامانمو می‌گرفتم😐😂

        بزن رو این👈حذف‍  / مرسی😍حالا برا تاپیکم گزارش بزن،امشب رفتنی ام از نی نی سایت:)
منم کلاس اول راهنمایی الکی به مامانم گفتم برای درس علوم باید شیشه شیربخرم برام خرید شبا یواشکی شیر م ...

واااای ترو خدا راست میگی؟؟؟؟الهی.......اصن باورم نمیشه یکی پیدا شه مث من باشه فکر میکردم فقط من اینجوریم ...واااای خدا ذوق کردم    ❤

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

من بچه بودنی با داداش و بابام رفته بودیم بیرون 

بعد با بابام رفتیم داخل سوپر مارکت که وسایل بگیره

منم خیلییی شلوغ بودم. مامانم النگو انداخته بود دستم گوشوارم داشتم‌.خلاصه یه کم حوصلم سر رفت رفتم بیرون مغازه داشتم اینور اونور میدیدم که یه پیرزن تو دستش ابنبات گرفت جلوم.منو خر کرد.منم چهار سال اینا داشتم.منو برد 

یه نیم ساعت بعد که کلی راه رفته بودیم دیدم یه ماشین پلیس جلومون نگه داشت بابام با یه حالت وحشتناک که خیلی ترسیدن بود خودشو پرت کرد طرفم همچین بغلم کردا 

زنرم بردن.

بابام گفت دخترم چرا رفتی اخه مگه نگفتم جایی نرو گفتم بیشور او زنه منو برد من نمیرفتم.دیگه نگفتم خر ابنبات شد 

الانم از ذهنم نمیره

اگه پیدا نمیشدم کل سرنوشتم تغیر میکرد.خیلی بد بود


😍 خدا جونم شکرت به خاطر کنجدی که بهم دادی.خودت مواظب تو دلیم باش 😍
2731
منم کلاس اول راهنمایی الکی به مامانم گفتم برای درس علوم باید شیشه شیربخرم برام خرید شبا یواشکی شیر م ...

😂😂😂😂😂😂😂😂😂

        بزن رو این👈حذف‍  / مرسی😍حالا برا تاپیکم گزارش بزن،امشب رفتنی ام از نی نی سایت:)

یادمه کلاس سوم عقده داشتم کنار پنجره بشینم حیاطو معلممون دید اونی که کنار پنجره میشینه همش بیرونو نگاه میکنه یهو گفت فلانی بلند شو جاتو با زینب عوض کن چنان نیشم باز شد یه اخم کرد گفت لازم نکرده فلانی بشین همونجا.افسردگی بدی بود😑😑😑😑😑

من بچه بودنی با داداش و بابام رفته بودیم بیرون  بعد با بابام رفتیم داخل سوپر مارکت که وسایل بگ ...

😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

        بزن رو این👈حذف‍  / مرسی😍حالا برا تاپیکم گزارش بزن،امشب رفتنی ام از نی نی سایت:)

ما قبلا با پدربزرگم زندگی میکردیم ، خونه پدربزرگم سه تا خونه ک درشون میخوره به یه حیاط بود

ی مستاجر داشتن ، مامانم برام تعریف کرد ، لامصب عاشق بابام بوده منم کپی بابام بودم

من و دزدیده😂😂😂

یکی نبوده بگه آخه خنگه من دختر بودم به چ دردت میخوردم؟😐

        بزن رو این👈حذف‍  / مرسی😍حالا برا تاپیکم گزارش بزن،امشب رفتنی ام از نی نی سایت:)
2738
یادمه کلاس سوم عقده داشتم کنار پنجره بشینم حیاطو معلممون دید اونی که کنار پنجره میشینه همش بیرونو نگ ...

😂😂😂😂😂😂😂

        بزن رو این👈حذف‍  / مرسی😍حالا برا تاپیکم گزارش بزن،امشب رفتنی ام از نی نی سایت:)

من یذره بودم خیلی فسقلی بودم یه دوچرخه داشتم صورتی بود البته ازاین سه چرخه ها بود خیلی خیلی خوشگل بود دلم نمیومد پلاستیکای روشو بازکنم یه همسایه داشتیم خیلی دوسم داشت فکرکنم اون برام خریده بود. یه چاه توحیاط بود هفت متر. باسه چر خه م از رواون میخواستم رد شم😑حالاچاهه بزرگگگگ. هیچی دیگه نمیدونم چجوری زنده موندم تایه هفته حرف نمیزدم

اگه میشه یه صلوات مهمونم کنین...مرسی  راستی توی تاپیک های ختم ونذر یامذهبی تگم کنین.پیشاپیش ممنون والتماس دعا  

من کلاس دوم جیش داشتم تو کلاس هرچی از معلم اجازه میگرفتم برم تخلیه کنم توجه نمیکرد منم تو کلاس راحت کردم خودمو😂😂😂😂

یبار رفتم دوچرخه سواری با داداشم تو کوچه کلاس سوم بودم روبه رومون پسرا داشتن فوتبال بازی میکردم منم جوگیر شدم سرعتمو زیاد کردم از وسطشون رد شدم😂😂🤕 یکی دو نفر له شدن😂😂🤕🤕😎

یبارم داشتم با داداشم بازی میکردم رو تخت بپر بپر 😑 من اومدم پایین از تخت داداشم نشست از شانسش رخت خوابا ریخت رو سرش🤕 منم ریلکس اومدم بیرون😂😂🚶‍♀️🚶‍♀️

من یه کاری که داشتم و خودم کشف کرده بودم خیلی ابرو بر.تا حدود دوم‌و سوم‌دبستانم بود اینکه تو کوچه برگشتنی از مدرسه تنها بودم میدیدم کسی داره بهم نگا میکنه اکثرا مردا حس میکردم فکر شومی داره زود الکی دست تکون میدادم اون پشتیم هنگ میزد خدا این بچه چشه

یام میرفتم وایمیستادم دم در یکی الکی دستمو رو  ایفون نگه میداشتم که یعنی دارم میرم این خونه

عجیب فیلم هندی بودم الان یادم میفته خودم خندم میگیره خجالت میکشم

  

😍 خدا جونم شکرت به خاطر کنجدی که بهم دادی.خودت مواظب تو دلیم باش 😍

یا یکی دیگش عروسی خالم بود من نه سالم بود دخترخالمم ی سال از من کوچیک تر بعد لباس ست گرفتیم خالم ب اون گفته فقط همون ی بار دست وپاهاش رو بزنه چون تاپ شلوارک بود منم ب مامانم گفتم منم بزنم محکم زد تو دهنماین هیچوقت اون موقع یادم نمیره

بابام ی شب فیلم ترسناک میدید منم بیدار بودم و ب شدت میترسیدم بعدتو اون دوره مامانمم میخاس من عادت کنم تنها بمونم خونه تا ی خریدی چیزی بره مامانم منم زجه میزدم ک ببر منو اونم میگفت باید عادت کنی و فکر میکرد برا بیرون گریه میکنم هرچی میگفتم میترسم باور نمیکرد تا برمیگش همش چیزی ب چشمم میومد

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687