حرفای عادی بود کم کم ابراز علاقه و دلتنگیو تا اینکه چند ماه شد منم غرق پیاماش شده بودم کلا زندگیو فراموش کرده بودم شوهرمم همچنان نبود دیر وقت شیا میومد و صبح خیلی زود هم میرفت تا اینکه بعد از چند ماه به خودم اومدم دیدم که من چه به سر خودم اوردم خداروفراموش کرده بودم دخترمو شوهرمو وجدانمو دینمو انگار یکی با یه سیلی منو بیدار کرد تصمیم گرفتم دیگه جوابشو ندم به زندگی قبلم برگردمو توبه کنم