نمی دونم چرا از مادر شوهر م بدم میاد همش می خواد از مادری من ایراد بگیره باهاشون تویه ساختمونیم من و جاری و مادرشوهرم تو جمع از شون فرار میکنم بچمو اذیت می کنه میگم این خوابش میاد میگه نه بازی می خواد بچه من اصلا گریه نمی کنه گریه کنه دیگه ساکت نمیشه تا از حال بره مگه تو شلوغی یا موقع خواب حتی اگه گشنش باشه گریه نمی کنه اون روز میگه نمی زارم بخوابونیش بچه گریه میکرد بغلم نمی داد میگفت جان جان اخر نفسش رفت ازش گرفتم اومدم خونمون ارومش کردم بعد به شوهرم گفته محیا می ترسه بچه رو بخور یم نمی دونم چیکار کنم اون جاریم تاقبل من ۲سال با مادر شوهرم زندگی کرد بچشم اون بزرگ کرده همش میگه دیگه خسته شدم باهام بد رفتاری میکنه با جاریم نه اون روز ۷ صبح اومده میگه خونتون جمع نکردی گفتم تازه از خواب پاشدم اون بیدارم کرد دعوام کرد رفت شوهر م بااینکه شنید هیچی نگفت
خب مستقل شید
بالاخره زندگی با مادرشوهر گل و بلبل نمیشه
ببخشید بچه ها مجبورم توتاپیکاتون پیاممو بزارم ...همسرم چندروزه ک میگه برگرد..قبلشم باگل وکادو اومده بود ک من قبول نکردم...اون موقع۶ هم خودش میگفت تعهد بدیم بهم کلانتری ک من قبول نکردم باز ..چون اعتمادم ازش سلب شده بود...ازون موقعه مدام پیگیره ک من برگردم...الان خواستم محکش بزنم ببینم باز رو حرف تعهدش هست یانه..بهش گفتم بیاد تعهد بده مدام تفره میره...امروزم میگ مریضم و دکتر بودم.تا یه هفته نمیتونم ازخونه بیرون بیام..پروند.ه منم فقط دوروز مهلت داره تابره دادگاه ....اگر نیاد کلانتری و من پرووندم بره دادگاه...فردا میتونه همین مریضیشو بهانه کنه وبگه مریض بودم نتونستم بیام برای تعهد...؟ اونوقت قاضی یقه منو میگیرع میگه توچرا صبرنکردی مریضیش خوب بشه؟؟.... من چشمم آب نمبخوره ازین زندگی وازین برگشت...ولی از اتهاماتی ک ممکنه تودادگاه بهم بزنه میترسم
عزیزم اینا مشکلات زندگی در کنار خانواده هست... کوچیک ترینش دو تربیت شدن بچه هست... در خونت قفل کن هر ننه قمری کله صب سرش نندازه بیاد داخل... برای همینه میگن به نون شب هم محتاج شدین یک جا زندگی نکنید حتی با خانواده خودتون
یا مستقل بشید یا شوهرت باید مدیریت کنه به مامانش بگه
اینو گزارش بزن عزیزم🙏🏻🙏🏻🙏🏻
https://www.ninisite.com/discussion/topic/4070724/اینترنت-آپارات-همراه-اول
رفتو امدت رو محدود کن وکم
حق داری ولی سخت نگیر
عزیزم کلا سعی کن رفت و امدت رو کم کنی، در خونت رو قفل کن..
برنامه های زندگی ات رو دقیق بهشون نگی یعنی ندونند که کی بیدار میشی کی میخوابی و چه ساعتی غذا میخوری..
گاهی خیلی رک و صریح بگو خودم تصمیم میگیرم چکار کنم.
منتظر شوهرت هم نباش کاری انجام بده و خیلی گله ی خانواده اش رو پیش شوهرت نیار..
زندگی با خانواده چه خانواده خودت چه خانواده همسر نیاز به کیاست و زیرکی داره و همچنین رک بودن و بی رودربایسی بودن...
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
