من خودم اولین بار تو رستوران دیدمش هرکدوم با خونواده هامون رفته بودیم چهار میز فاصله داشتیم یه جوری نگام میکرد 😂😂 منم میگفت مردک چندش ببین چجور نگام میکنه صاحب رستوران آشنامون بود رفیق اونم بود بعد از اون هربار ما میفرتیم به ایشون خبر داده میشد که ما اونجاییم زرتی پیداش میشد 😂😂😂 بعد چند مدت سماجت و رفت و آمد منم وا دادم و عاشق شدم
برای اینکه خیلی اذیت نشی ازش فاصله بگیر سعی کن تنها جایی که حضور داره فقط تو ذهن خودت باشه. اینجوری ...
من ن میبینمش ن جایی ک منم اونه .من یک شهر دیگم تو غریت اون یک شهر دیگس تو غربت دو تامون از خانواده زدیم. ماهیچ جا باهم نیستیم فقط تو قلبمه .من حتی موقعی ک باش بودمم ازش دور بودم تو شهردیگه بود فضای مجازیم ک من دیگه پیج جدید دارم.
اولین بارکه من دیدم جلسه خاستگاری بود بعد اون ولی با دوست ضایم داشتیم می رفتیم بعد به من گیر داد بهم نشون بده اونم با دوستش بود با شلوار کردی بعد گفت کدوم اون درازه یا کرایه گفتم کرد یه بعد نگو شنیده بود شوهرم گفت منو میگه😑😁
من پسر خالمه .خیلی وقت بود همو ندیدیم اون دانشجو بود من دبیرستانی خونه ماددبزرگم همو دیدیم و خیلی ی جوری نگام میکرد و فهمیدم بدش نیومده بعد ب دخترخالم گفت ک از فلانی خوشم میاد بعد ب مامانم گفتم بابام ناراضی بود واسه ازدواج یکی دوسال بعد خانواده ها راضی شدن ی مدت پیام بازی بعد خاستگاری الان سه ساله ازدواج کردم در آستانه ی طلاقم😐خلاصه زندگی رو بچه بازی نگیرید