طلاق عاطفی یا همخونه شدن با همسر

پس به تلاشت ادامه بده با رفیقات خوش بگذرون بزار فکر کنه توهم قبول کردی

یه بزرگتر تو فامیل ندارین که شوهرت خیلی قبولش داشته باشه و براش احترام قائل باشه؟ بدون اینکه کسی بفهمه با یه بزرگتر در میون بزار، کسی که باهاش رو در واسی داشته باشه نه اینکه از اعضای خانوادش باشن. از اون شخص بخواه که خصوصی با همسرت صحبت کنه. همسر من اینجوری عقلش سرجاش اومد وگرنه پاشو تو یه کفش کرده بود که الا بلا فقط طلاق.....

رمان رمانه ...

این اقا فکر کنم چس کرده

نمیدونم تو ذهن شوهرت چی میگذره چی میخواد آخه

والا اگه ایجور هست حتما کسی براتون دعا کرده ببین عزیزم برو عطاری بگو ریشه اسپند نه اسپندا ریشه ی  بوته اسپندمیخام گرفتی تو خونت هرشب دودکن    اگه گیربیاری عالی 

اون خیلی قشنگ داره پیش میره مگه نمیشه یه گوشیه دیگه ایی داشته باشه با تو بودنی با این یکی گوشیش باشه ولی یه چیزی بگم ناراحت نشی ها بعضی مغازه دار ها واقعا موزی هستن مغازه شوهرت چیه

بچه ها نامزدم میگه کم حرف زدن دلیل بر دوست نداشتن نیست

به نظرتون راست میگع؟

شوهر من پارسال الم شنگه راه انداخته بود که فقط طلاق. یه ماه درگیر بودیم. به هیچ صراطی هم مستقیم نبود. وساطت بزرگترا باعث شد دوباره به هم برگردیم و الان خیلی بیشتر از قبل عاشقمه. اولا اینکه منم مقاومت نکردم و گفتم باشه طلاق. بعد احساس کرد که واقعا قضیه داره جدی میشه. خانوادمم گفتن حمایتت میکنیم. خلاصه با نصیحت بزرگترا سرش به سنگ خورد. باید یه نفر هوشیارش کنه که آقا تو که زندگیت خوبه، زنت خوبه، بچت سالمه، دیگه چه میخوای از این زندگی؟ خلاصه از این حرفای تلنگری. بهش بگن الان جدا شی، آینده بچت خراب میشه، خودت آواره میشی، خلاصه یه نفر هوشیارش کنه

تحمل کن چند وقت دیگه گندش درمیاد .زیر سرش بلند شده خاطرت جم 

سلام میتونم کمکت کنم در خواست میدم قبول کن باهات حرف بزنم

ما هم همین شعارو داشتیم اما زمانی که مسئله بحرانی شد گفتم گور پدر این حرفا، درسته آبروریزی شد، همه فهمیدن اما زندگیمو دوباره به دست آوردم. الان همه فراموش کردن. چی شد مثلا؟

آدم باید بین بد و بدتر انتخاب کنه. اگه میبینی کاری از دست خودت ساخته نیس حتما از بزرگترا کمک بگیر.