من خودم یه دفعه مهمون برام اومد همه با هم در گوشی حرف میزدن خیلی احساس بدی داشتم😮یه بارم مهمونا زنگ زدن امشب میاییم خونتون زمستون بود هوا ساعت ۵تاریک میشد اونا ساعت ۸شب اومدن 😔یه چایی اوردم بچه م یه سالش بود بعد شام اوردم نیومدن کمک شام رو خوردن ساعت ده نشده رفتن خیلی ناراحت شدم انگار بیست نفره رو فرستاده م دنبالشون یه جوری رفتار میکردن هنوزم تو فکر این کار عجیب شونم بعضی وقتا😤حالا اگه مهمون عجیب و غریب دیدین بگین😜
دختر عمه شوهرم به بچش نمی‌گفت بشین فاتحه زندگیمو خوند😑دیگه راش نمیدم
کثیفن دلم نمیخاد ببان
فوضولن
بعدم هرچی دیدن رو میگن احمقهای بی لیافت
یه فامیل داریم هر وقت بیاد میره حموم واس دسشوییش 😐بگیمم میگه کمر درد دارم 😐الکی
بعد حمالم میخواد بره گوهای خانومو بشوره
اومدن خونم همشون باهم ریختن تو اتاق مون ک عکسمونو ببینن درم بستن
گفتن تو برو یه چایی بیار تا من چایی برم اونا اومده بودن بیرون😐
مهمونای من حتی توی تشک رو نگاه کردن ببینم پنبه است یا چیز دیگه غذا هم باب میل خودشون میپختن یکیشون سحر خیز بود صبح بیدار شدم صبحونه اماده بود کلا انگار من مهمون بودم
عمم با بابام قهره 😁🥴
به خاطر من میاد خونمون دو هفته هم میمونه تو اون دوهفته از اتاق من درنمیاد بیرون😶❤
عنوان مهمونی عجیب زیاد دیدم همین یکی دوماه پیش یکی از اشنا جشن گرفته بود جشن اولین پی پی امیر علی بدون کمک مامانش😒کیکشم ایموجی 💩 بود🤢🤮
که خدارو شکر من ب این خفت تن ندادم نرفتم
ملت رد دادن😂😂😂
مادر شوهرم. خواهر شوهرم. دایی های شوهرم
مادر شوهر خواهر شوهر و نمیگم تکراریه
دایی هاش میان خونمون در اتاقمو باز میکنن میرن سر آینه یا سر رخت آویز لباس حالا 30 سال سنشونه
دختر جاریم میاد خونمون انگار ارث باباشو طلب داره انقد که شلوغ میکنه یعنی قشنگ همه جارو زیرو رو میکنه ولی میری خونشون یه جور با ادب یه جور ساکت میشینه آدم شک میکنه به چشای خودش مامانشم یه بار نمیگه بشین
داماد عموی شوهرم
برای بار اول اومدن خونمون
پاشد کل کمد هام رو نگاه کرد کشوی هارو باز کرد شورت ام توش بود بخدا همچین خجالت کشیدم
بد اومد سراغ یخچال توش کیک بود کم هم بود
مجبور شدم بیارم
حالم ازش بهم میخوره
40 سالشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 روز پیش
1 روز پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
