ک.....
یهوووو اسی خوابش برد
ای بابا رفت داستان و بازنویسی کنه
داشتم تو پیاده رو میرفتماز کنار دیوار اصلا اصلا هم هواسم نبود تو خیال تودم بودم که یهو حس کردم یکی پشتمه نزدیکمه یهو یکی دستشو گزاشت رو ب.ا.سنم ترسیدم به قول خودم هییییییی کشیدم با دستم زدم تو شکم مرده و یه سری حرفا زدم بهش که فقط از رو ترس بود یهو نگاه کردم دیدم یه مرده با جلد کرمی کثیییف صورتش سیاه شبیه کارتون خوابا بود یهو گف هییییییسسس راهشو کج کرد رف😭😭😭😭
تا دوروز از ترس میلرزیدم
اسی شب شد و همچنان موندیم تو حماری قطره چکونی مینویسی؟
مزاحمت بد که بخواد اتفاق بدی بیفته نداشتم خداروشکر.
ولی خب گاهی تیکه و متلک بود که بهترین کار سکوته بنظرمن چون اونا دوست دارن جواب بدی و کل کل کنن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
