من ۲۰ سالم بود و میگفتم زندگی با عشق قشنگه و واقعا قشنگه اما ادم اسم هر حسی و عشق نمیزاره .تو یه تایم دوتا خواستگار داشتم به فاصله چندروز .اولی که الان شوهرمه و قیافه و وضعیتش خوب و منم چشمم گرفتش .دومی پسره معمولی وضعیتش توپ بود .دومی واسه خوشحالی من هرکاری میکرد وقتی میگم هرکاری یعنی واقعا هرکاری .اما تو ذهنم میگفتم فردا کی نگاه میکنه وضعش چجوریه و چقدر دوسم داره ؟همه میخان بگن خودشو ببین رفته چه شوهری کرده و با این فکرا بهش جواب منفی دادم.الان تو زندگبم دارم میبینم تنهااااا چیزی که عادی میشه قیافه .شوهرم خیلی وقتا حرفایی زده یا رفتاری کرده که دونسته دلمو شکسته .یا زندگیو به جاهای باریک رسونده درحالی که اون پسر با زنش مثله ملکه ها رفتار میکنه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.