2726

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

بعضی مادرا جای خالی مادرشوهر رو برامون پر میکنن

دقیقا

بارها به شوخی بهش گفتم خوب شد تو مادرشوهرم نشدی🙃

الهی که همیشه حال دل همه خوب باشه   یعنی میشه یه روزی آرامش مهمون همیشگی دلهامون باشه؟ 
2728
اوف زدی به‌هدف.مامان من از کاه کوه میسازه انقدم منفیه.تو زندگیم کلی به مشکل برخوردم


مادر من اگه شوهر نخام مثل فرشته هست .همین ک شوهر بخام میشه شمر.بداخلاق.میره به داداشام میگه بیان دعوام کنن

هرلحظه ک تسلیمم در کارگه تقدیر.آرام تر از آهو بی باکتر از شیرم.هرلحظه ک میکوشم در کار کنم تدبیر.رنج از پی رنج آید .زنجیر پی زنجیر👐👐👐👐
اذیتم کرده انقدر بدم میاد ازش

میدونم.حتما خیلی سخت گذشته بهت که اینجور نفرین میکنی.

امیدوارم مشکلتون حل بشه💔

👇❤دو تا بچه بودن توی شکم مادر.اولی  میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ دومی: آره حتما. یه جایی هست که میتونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم. اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده. دومی: شاید مادرمونم ببینیم. ولی مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟ دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه. اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره. دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی.مثل دنياي امروز ما و خدايي كه همين نزديكيست😍...........

منم مجرد بودم چون نمیزاشت برم بیرونو این چیزا گیرمیداد همش دادوبیداد میکردم ولی ازوقتی ک ازدواج کردم خیلی قدرسرنو میدونم حالام داداشم توسن بلوغه اصن ب حرف گوش نمیده و این برامامان بابام شده اعصاب خوردی شبوروز کارم شده دعا ک داداشم سر ب راه شه دل مامان بابام شاد بشه😔

زندگیه منم خوب بشه کمتر غصه ی منو بخورن

خدایا خودت ارزومو براورده کن😔

منم از مادرم متنفرم 

هیچوقت مادری نکرد 

همیشه اذیتم میکنه 


قبلا برام مهم نبود ولی توی بارداری خیلی بی کسی اذیتم میکنه 


امروز کلی گریه کردم برای خودم 

گروه رز صورتی وزن شروع ۶۰.۵ چی باید بنوبسم توی امضام؟
میشه بیشتر توضیح بدی عزیزم؟

 مثلا من سه سالم بوده یه دفعه کار بدی کردم مادرم بازوی من و گرفته حالا نه خیلی محکم ولی شروع کرده من و شماتت کردن گاه ناخواسته تحقیر کردن من حالا بزرگ شدم مثلا ۳۳ سالم هست ولی هر کس بازوی من و میگیره من سریع واکنش نشون میدن دیگران و گاها خودم شوکه میشم که دوستم فقط بازوی من و گرفت ولی چرا من انقدر واکنش نشون دادم این بر میگرده تو ناخودآگاه من که الان یادم نمیاد ولی تو ضمیرم پنهان شده ذهن نیمه هشیار در جا فرمان میده که باید ناراحت شی حتی من اون اتفاق و یادم نمیاد

فقط لطف خدا
وای ن نگین مادرا دلشون بحال بچه هاشون میسوزه فقط بعضیا سیاست ابرازکردنشو بلد نیستن

حرفتو قبول دارم خودمم مادر هستم

ولی وقتی نگاه میکنم به خودمو بقیه خواهر برادرا میبینم که مامان چطور برای اونا خوب بلده ابراز محبت کنه

ولی همه ی منفیها و استرس‌هاش برای منه

اوایل فکر میکردم شاید منو محرم تر از بقیه میدونه ولی تازگیا دقیق میشم میبینم وقتی هم که حالش خوشه کلا برای اوناس و اصلا نمیخواد کمی حس خوب بده بخاطر تمام وقتایی ک براش گوش بودم و مرهم روی دلش😐


الهی که همیشه حال دل همه خوب باشه   یعنی میشه یه روزی آرامش مهمون همیشگی دلهامون باشه؟ 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز