دیروز ی قربونی سربریدیم،چن ماه پیش شوهرم بشدت مریض شد و مادرشوهرم گفت ی قربونی بخریم شریکی ،شما واسه سلامتی پسرم نیت کنین و منم واسه خونه ای ک ساختیم،ماهم قبول کردیم،خلاصه پریروز شوهرم گفت ک هنوز حقوقمو نگرفتم شما پولشو بدین منم سهممو میدم،دیروز قربونی رو سربریدیم آماااااااا مادرشوهرم ی سهم کوچیک ب ما داد ک وزن کردم۲۵۰گرم بود🙄بقیه ش رو بین فامیلاش پخش کردو ب دخترشم سه کیلو گوست دادو بقیه ش هم گذاشت فریزر خودش🙄حتی ب مامانمم نداد😒شوهرمم ناراحت شد ولی هیچی نگفت،دیشب پدرش گفت حقوقتو گرفتی ؟شوهرم گفت آره،پدرش گفت حساب حسابه کاکا برادر بیا سهمتو بده،شوهرمم گفت والا شما یخچال خودتونو نورچشمی هاتونو پر کردین،من چرا پول بدم،خلاصه ی دعوای گنده ای شد،نیم ساعت پیش مادرش زنگ زد ب من کلی بارم کرد و گفت پسرم حروم خور نبود تو کردی😶منم گفتم والا معنای حلال خوری رو دیروژ از شما یادگرفتم😒