اخه سمت من همشون طبیعی زاییدن و حالا نمیتونستن ببینن من راحت زایمان میکنم. تا مدتی بعدش مادرشوهرم همش میگفت همهههه چی آسون شده, زایمان که شده عمل! شیر هم شده شیرخشک!! حالا من شیر میدادم ولی چون بچم کمخواب بود یوقتایی بهش شیرخشک میداد همسرم که من بیدار نشم واسه شیر دادن ولی هی میگفت هی میگفت. خدا کمکشون کنه که اینقدر داغونن
من تا روزهای آخر نقش بازی میکردم جلوشون که دنیال طبیعی هستم و مامای خصوصی چقدر پول میگیره و... کلا بهشون اطلاعات برعکس میدادم. اخرشم گفتم دکترم گفته لگنت تنگه واسه طبیعی