شامدعوت بودیم خونه مادرشوهر
کلی هم مهمون داشتن
ما خابمون برد ساعت ۱۱ شب بیدار شدیم نرفتیم😂
شوهرم زنکید به مادرش
مادرش کفت خجالت بکشید اینهمه ادم منتظرتون بودن بابای من با ۸۰ سال منتظر تو بود گرفتی بغل زنت خابیدی🤣
صداش رو ایفون بود من ترکیدم از خنده
گوشیو گرفتم گفتم یهویی شد
گفت خوبه یهویی دوتایی سایلنت شدین😂عب ندارهنکرانتون بودیم
بابابژرگش خیلی شخمیه فککنمشوهرمو ببینه با تبر نصفش کنه😂