مثل چشمام بهش اعتماد داشتم ده ساله با هنه سختیای زندگی کنارش بودم حتی یه لحظه هم فکر نکردم که بهم روزی خیانت کنه
دیشب رفتم عکسهای دخترم رو تو گوشیه شوهرم ببینم ناخودآگاه رفتم تو پیامهاش دیدم به یکی از همکارای خانمش که ده سال یا حتی بیشتر از خودش بزرگتره که اتفاقا مدتیه به پیشنهاد همسرم با هم رفت و آمدم داریم پیامک صبح بخیر گفته و نوشته از طرف داداشی که عاشق خواهرشه 😔😔😔
دارم دیوونه میشم
چقد اینجا همه چي عادیه واقعا !
داداشی؟؟؟؟
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
این که چیزی نیست حالا خوبه داداش نوشته..جای من بودی چکار میکردی😔😔😔
وقتی راه میدی خونت انتظار بد تر از اینم داشته باش
ینی واقعا انقدر خیانت زیادشده؟ من حالم بدداره میشه دیگ....
شومبول داداشیو بکن تا دیگ از این غلطا نکنه
ماهی جان چقد حالت بدا راحت میشه حستو درک کرد
من تو بیه شهر غریب زندگی میکنم به خاطر عشقی که داشتیم حاضر شدم بیام باهاش دور از خانواده ام زندگی کنم
بخدا اگر بچه نداشتم حتی یه ثانیه نمیموندم
داداشی چه صیغه ایه
فقط همینو دیدی؟
این دلیل خیانت نیستا
حرف بدیه اما بازم میشه بهش شک کرد و امیدوار بود که خیانتی در کنار نیست
