2726
عنوان

میشه بخونین و راهنماییم کنین؟

717 بازدید | 17 پست

سلام به همه.قبل هرچیز بابت اسم مستعار عذر میخوام.هرچی میزدم قبول نمیشد منم یه چیزی پروندم و ثبت شد بالاخره!

سیُ دو سالمه.

دوسال پیش از طریق اقوام با آقایی آشنا شدم و روند خواستگاری و آشنایی سنتی طی شد و ما ازدواج کردیم.الان هم در شرف جدایی هستیم.

اولین سوال ایشون تو خواستگاری سوال راجب مهریه بود.من تعجب کردم و گفتم الان موارد مهمتری هست که اول باید به اونا پرداخت واین موضوع باید پیش بزرگترا مطرح شه.ایشون‌پافشاری کرد.منم گفتم عرف خانوادمون سیصدتا هست.ایشون گفت واااای چقدر سنگین یعنی هیچ جوری راه نداره کمتر باشه؟! گفتم نهایتا اگر موردی برام اوکی بود همون مقداری که قانون این کشور تصویب کرده در نظر میگیرم.

یکماه ایشون رفت و اومد؛دوبار بیرون رفتیم مشاوره رفتیم؛جلسه قبل بله برون گفت من چهارده تا بیشتر مهر نمیکنم!چون باید در توانم باشه پرداخت کنم به گردنمه!(ایشون اون زمان باغ اطراف تهران داشت دو واحد آپارتمان دوتا ماشین داشت.علاوه بر کار توی س پ ا ه  توی بنگاه هم کار میکرد)

خانوادم مخالف بودن.اما خودش انقدر رو مخ من راه رفت که جبران میکنم قبول کنید؛من اگه بمیرم باید یه چیزی به خواهربرادرام هم برسه.من احمق هم قبول کردم.

عذر میخوام مفصل توضیح میدم.


قبل عقد راجب چندتا مساله ایشون قول دادن.اول ادامه تحصیل من توی یه رشته که قبول شده بودم و مصاحبش هم اوکی شده بود ولی بعد عقد زد زیرش گفت نمیخوام بری...من پذیرفتم.


ایشون اهل قرچک بود.ما بشدت پافشاری کردیم که محل سکونت ما تهران باید باشه. ایشون پذیرفت گفت خونه سازمانی میدن بعد هم پروژه.خانوادشم گفتن اصلا ایشون زن قرچک نمیاره.بعد عقد زد زیرش...گفت تا دوسال دیگه بهم خونه نمیدن بیا قرچک.اول مخالفت کردم؛برادرش گفت شما بیا این میخواد دوسال پشت خودشو ببنده بعدا تهران بهترین خونه زندگی رو براتون فراهم میکنه اگه نکرد من سرخاب سفیداب میزنم.خانوادم خیلی مخالف بودن تا اینکه خودش گفت شاه عبدالعظیم طبقه چهارم خونه شصت متری میگیرم ماهی نهصد تومن باید بدم.من دلم سوخت گفتم نمیخوام بهت فشار بیادعیب نداره دوسال میام قرچک ولی قول مردونه بده بعد دوسال میای تهران.قبول کرد ولی...

قبل عقد بهش گفته بودم من به هیچ وجه علاقه به سرکار رفتن ندارم.تحربشم دارم نمیخوام کار کنم.ایشون اوکی بود. بعد عقد خون منو کرد تو شیشه باید بری سرکار پولاتم بدی به من!گفتم من قبلا باهات طی کردم  وظیفه ای هم ندارم گفت تو تنبلی فقط میخوای بخوری استفاده کنی گشادی نمیخوای تلاش کنی واسه زندگیمون .یک هفته باهام قهر بود سر این مساله تا اینکه خانواده ها در جریان قرار گرفتن و گفتن خیلی حرفت زننده بوده اونم بطور موقت بیخیال شد ولی دائم تا روزای آخر که باهم بودیم حرف کارو وسط میکشید که برو حداقل پول سرووضعتو دربیار....اگه هم زیاد شد درآمدت بده به من!!

قبل عقد گفتم من به حلال حروم مقیدم؛نون خشک بیارین ولی حلال بیارین.بعد ازدواج متوحه شدم آقای س پ ا ه ی که دوسالم س و ر ی ه تشریف داشتن کنتر گاز خونشو سالهاست دست کاری کرده و داره از بیت المال استفاده میکنه....هرچی بهش‌گوشزد میکردم پشت گوش مینداخت یه بارم بهم گفت من اونجور که تو انتظار داری مذهبی نیستم!!گفتم چرا قبل ازدواج نکفتی گفت الان دارم میگم!

قبل ازدواج گفتم محدوده رابطه با جنس مخالف برام مهمه؛بعد ازدواج دیدم زن بدحجاب میبینه سرش میچرخه...با دخترخالش لاس میزنه اسمشم میذاره ما از بچگی با هم بزرگ شدیم!راجب دخترخالش اطرافیان بهم گوشزد میکردن حواست بهش باشه.ایشون خیلی ظاهرش نامناسب بود و ظاهرا علاقمند به شوهر ثابقم بوده؛یکبار رفت نشست کار شوهرم شروع کرد پچ پچ‌کردنو خندیدن...به شوهرم گوشزد میکردم عصبانی میشد.بارها دیدم زن بدحجاب میبینه خودشو جمع نمیکنه راحته....با فروشنده خانم میگه میخنده در حدی که هرزنی اذیت میشه...

قبل عقد گفت عروسی میگیرم عالی؛نمیذارم هیچی به دل زنم بمونه. بعد عقد جدوآباد منو آورد جلو چشمم که عروسی نگیریم.مطمئنم پولی که خرج میکنم در نمیاد از مهمونا!میان میخورن میرن فقط. باز داشتم راضی میشدم که خانوادم جلومو گرفتن.اونم با اخمو تخمو زهرمار کردن من عروسی گرفت.رفت سالن شهرک سعیدیه حمیدیه کلی تخفیف بهش دادن؛همه چیز انتخاب خودش بود.فقط ازش خواستم باقالی پلو با گوشت هم باشه کنار جوجه؛گفت ما رسم نداریم مگه من عروسی فکو فامیلام خوردم که حالا به اونا بدم بخورن؟! گفتم چکار به اوتا داری زنت ازت خواهش میکنه من دوست دارم شب عروسیم این غذت باشه.اونم برگشت گفت چندتا پُرس باقالی پلو بگیرم بندازم جلوت بخوری سیر شی.......

خدا میدونه چقدر دلم شکست....سکوت کردم.اونم مثلا خواست سوپرایز کنه اونو سفارش داد اما شب عروسی جلو فیلمبردار باقالی پلو رو کشید جلو خودش جوجه رو گذاشت جلو من گفت تو اینو بخور باقالی پلو مال منه.یه قاشق از اون غذا رو من لب نزدم بقیشم برد خانوادش فرداش لمبوندن.

شب عروسی یه تومن شادباش برام جمع شد؛چمبره زد روش گفت هووو اینا مال منه پول منه مال تو نیست.

حتی بیشتر از پولی که خرج کرد هم شب عروسیش پول جمع شد و خرذوق شده بود...

برای خرید تمااااام اونچه از زمان عقد واسه خرید عروسی بود تا وقتی زنش بودم دهن منو آسفالت کرد.توهین تحقیر دل شکستن؛جلو مغاره دار آبرومو میبرد.جلو مردم.اخم تخم قهر.اصن یه وضی.

منم به سفارش خانوادم دست رو ارزون ترین چیزا گذاشتم...جوری که خانوادش گفتن انصافا طرف هیچی نخریده....ولی باز قاطی میکرد برام...

حالم از هرجی برام خریده بود بهم میخورد.خاطره خوش از هیچی ندارم.

یادمه رفتیم ماه عسل شمال؛منو بُرد آستارا کفت ارزونه جنساش؛برای خودش صدتومن چاقو خرید؛صدپنجاه شلوار خرید؛من یه شلوار بیست هزارتومنی میخواستم بردارم جلو مردم آبروریزی کرد....


خدایا گناهانم را نادیده بگیر؛همانگونه که دعاهایم را نادیده میگیری!

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

باخودم گفتم شاید آخر مسافرته دستش خالیه درکش کنم عیب نداره؛اومدیم سرراه سیصدتومن واسه خودش ترشیجات گرفت....

برای هرخریدی من ترس و لرز داشتم که الان شخصیتمو خورد میکنه.میخرید ولی از دماغم در میاورد....میگفت مادرم همیشه میگفت به زن نباید پول داد از خودش در میاد پررو میشه ولخرج میشه بنجل میخره...نگم دیگه....نگم از طرز حرف زدنش...


اولین بار پریود شدم حالم بد بود کفتم عزیزم میشه یه کم پسته بخری من تقویت کنم خودمو؟خرید آورد کفت خوته باباتم بودی از این چیزا میخوردی یا به من رسیدی میخوای؟!خیلی تحقیرم میکرد...


جهازم چهارصد میلیون هست.روز اول زندگی گفت من دختردار بشم جهاز نمیدم.گفتم چرا؟! گفت میخوای داماد به ریشم بخنده؟!

گفتم مگه بابای من جهاز داد تو به ریشش خندیدی؟!گفت آرههعع من به ریش بابات خندیدم....ناراحتم که میشدم میگفت دارم شوخی میکنم چقدر بی جنبه ای....


ریش تراش اصل آلمان از ترکیه براش گرفته بودیم؛عین خاله زنکا یه روز که تو آشپزخوته بودم داشتم برای شکم وامونش آب پرتغال میگرفتم اومد جعبه ریش تراشو نشونم داد با پوزخند گفت گفتی اینو از نرکیه گرفتین؟! گفتم چطور؟!

گفت گوشه جعبش زخمی شده بهتون انداختن کردن تو پاچتون......ناراحت شدم گفت شوخی کردم!


براش از عربستان دمپایی چرم گرفته بودم با ذوقو شوق بهش دادم پوزخند زد گفت تو جده هم ترتیبتو دادن؟! تاراحت شدم گفت شوخی کردم تو بی جنبه ای....


فقط تحقیز میکرد....

داداشتو ببرم ته باغ ترتیبشو بدم! داداشت بیاد لنگاتو بگیره هوا کنه من جلوش ترتیبتو بدم! مامانت لهجه داره(جالبه اونا لر هستن و لهجه دارن و مادرم تهرانی اهل لواسان هست و لهجه نداره).راه رفتنت فلانه.دایی بزرگت یُبسن!دایی کوچیکت مال مردم خوره!!(نمیدونم از کجاش میاورد این حرفا رو....)تف تو کوچتون! زیر خاک بره محلتون!جلو دامادشون میگفت زیر زمین برات اجاره کنم بَسِته؟!در شانت هست؟! هرهر کرکر هم میخندید بعدش...

جلو دختر خواهر ده سالش کفت زنداییت خر هم نمی تونه برونه چه برسه ماشین...

هرکی از من تعریف میکرد(اقوام خودش؛فروشنده ؛خانم همکاراش) بدش میومد و شروع میکرد خیت کردن من...

میگفت بچه دار شیم با بچه هام ایستگاتو میگیریم میخندیم....الهی بچه ی تقصی به دنیا بیاری از دستش گریه‌کنی من حال کنم....

خیلی عذر میخوام میگوزید میگفت برات سهمیه بندی کردم سهم امشبته....میرفت دستشویی میومد بیرون میگفت دلت نخواد انقدر ریدم جات خالی بود!میگفتم عزیزم یه تیکه بیسکویست میدی گرسنمه سرم درد میکنه گفت بیا فلانمو بخور....

خدایا گناهانم را نادیده بگیر؛همانگونه که دعاهایم را نادیده میگیری!

بارها بعد رابطه میگفت خدا لعنتت کنه کی حال داره بره غسل کنه من نمیخواستم تو میخواستی...

مسخرم میکرد شکل دیوونه ها شدی شکل منافقین شدی شکل پاکستانیا شدی....این اواخر اضافه وزن پیدا کرده بودم مسخره میکزد میگفت چطوری دستشویی خودتو میشوری؟!


خلاصه این گوشه ای از رفتارا و  حرفاشه.

یکبار دیگه به سیم آخر زدم قهر کردم اومدم خونه بابام. بعد دوماه اونم با وساطتت زن داشش تشریف آوردن منو ببرن اونم با قیافه های اخمو دست خالی دوقورتو نیم باقی ....میگفتن چرا نمیسازی؟!گفتم چقدر بسازم؟!اون مهریم اون عروسیم اون خونه اون توهینا خسته شدم.گفتن میحواستی نکنی....

خلاصه با وساطتت یکی دیگه ما به هم برگشتیم باز.اون واسطه بهم گفت بیا عذرخواهی کن شرمندش کن.به چادرم قسمم داد گفت به این حجاب حضرت زهرا این کارو بکن.نتونستم نه بیارم.بابت کار نکرده عذرخواهی کردم.گفتم اشکال نداره هرچی گفت از یه گوش میگیرم از اون یکی در میکنم اصلا میگم شوخی کرد.

هروعده غذاش تازه بود(غذا مونده نمیخوزد) وسواس داشت خونشو همش میشستم میسابیدم.ظرف تو سینک نباید بود میگفت اعصابم خورد میشه!گاز بابد تمیز بود وگرنه تیکه میومد.

خلاصه همه جوره راه اومدم.تحقیراش کمتر شده بود ولی هنوزم بود مخصوصابه خانوادم....

کارتشو داد دستم رفتم براش گوشتو ماهی مرغ روغن آبلیمو آبغوره(به در خواست خودش) آخرم گفت ته کارتو درآوردی خالیش کردی....دیگه منفجر شدم.گفتم لامصب چقدر کوتاه بیام چقدر گدشت کنم دیوونم‌کردی.کارتت مال خودت.پولت مال خودت.خونتم هرجا عشقته دیگه باهات زندگی نمیکنم.


اومدم خونه پدرم.درخواست طلاق توافقی دادم.گفت باشه بیا از اول شروع کنیم(در واقع واسه بار هزارم)گفتم پس باید بیای جلو چهارتا بزرگتر امضا بدی خونتو میاری تهران.حداقل پای این قولت بمون(میگفت باید نزدیک خواهرام باشم.مادرم وصیت کزده ما سه تا داداش پیش هم زندگی کنیم)اونم نپذیرفت .حاضر شد زندگیش از هم بپاشه اما حرف حرف خودش باشه و نامردیش باقی بمونه....

خدایا گناهانم را نادیده بگیر؛همانگونه که دعاهایم را نادیده میگیری!

تنها خوبیش این بود که خیلی اهل منت کشی بود.بعد هر گ ه ی که میخورد کلی ناز میکشید.

من قبل اون با پسری نبودم،واسه ازدواجمم به امام حسین متوسل شدم....

بچه ها کار من درسته؟

همش یاد خوبیش میفتم....از آینده میترسم...

خانوادم میگن این مرد پسفردا از ریخت میفتادی پولو پلش بیشتر میشد جوونیتو  از دست میدادی مینداختت بیرون از زندگیت....

یه بار بهم گفت طلاها رو به عنوان مهریت بپدیر بده من باهاش کار کنم امضا هم بده مهریتو گرفتی ولی من امضا نمیدم بهت به من اعتماد نداری؟!

آخرم گفت طلاهامو بیار مهرتم ببخش تا امضای طلا بدم. یعنی هی اس میداد به بابام طلاهامو بدین طلاهامو بدین...

اصن یه‌گدایی بود....

خدایا گناهانم را نادیده بگیر؛همانگونه که دعاهایم را نادیده میگیری!

اینم بگم؛وقتی مسائل به خانواده ها منتقل شد پشت سرم تهمت میزد.... این منو خیلی میسوزوند...

خانوادش میگفتن حسین گفته کدبانو نیستی......(خداشاهده مدام پای گاز بودم....از در میومد میرفتم استقبالش خوش آمد میگفنم. ولو میشد جلو تی وی دهنش میوه و مغز میذاشتم .موقع رفتن سرکار بدرقش میکردم صبحا دنبالش راه میفتادم دهنش چیزی میذاشتم میگفتم ضعف نکنی....بعد رابطه براش خوراکی می آوردم آقا انرژی رفتش به دست بیاد....)

جلو مشاور گفت اصن ایشون شخصیت خطرناک داره!!!!!

گفت خونه باباش نداشته از من میخواد!!!!!!!!(بخدا فقط هفتا کارتن لباس و پالتو  داشتم رو جهازم....)

تا براش چیزی نخرم ول کنم نیست......(چقدر سوختم از این حرفش)

سعی میکرد منو تخریب کنه بجای پذیرفتن اشنباه بودن رفتاراش....

رابطشم با خانوادم سرد بود. ماهی یه بار به زور میومد خونه پدرمادرم؛اونم بابد میگفتیم حسین آقا دلمه درست کردیم آش ترش درست کردیم اکبر جوجه درست کردیم فسنجون درست کردیم کوفت درست کردیم بلکه آقا تشریف می آورد. اما توقع داشت من هرهفته سفره بندازم خانوادش بیان مهمونی.

بچه ها من تو اون زندگی هیچی نبودم....هیچ جایگاهی نداشتم.حتی یکبار به دل من راه نیومد....اصلا کنارش آرامش نداشتم غالب اوقات....

آخر هم انقدر که دلش شور طلاهاشو میزد که حتما پس بگیره به فکر زنش نبود که برگرده...(سر خرید اون طلاها کلی منو حرص داد تحقیر کرد آخرم که قیمتش چندبرابر شد از چنگم درآورد مال خودش شد) مهریه ای که گفت تحت هر شرایطی حتی جدایی بهت خواهم داد رو بالا کشید...

با من چه کرد....

خدایا گناهانم را نادیده بگیر؛همانگونه که دعاهایم را نادیده میگیری!

تو واقعا تحصیل کرده ایی ؟ 

مطمعنی مامان بابات پشتت بودن که برنگشتی؟؟؟

من شخصا به عنوان یه زن متاسفم برات که ایییینقدر عزت نفس کمی داشتی 

آبروی هر چی زنه بردی

نشستی .... تو هیکلت 

روز اول طلاق میگرفتم 

حالم بد شد داستانتو خوندم

تو واقعا تحصیل کرده ایی ؟  مطمعنی مامان بابات پشتت بودن که برنگشتی؟؟؟ من شخصا به عنوان یه زن ...


اینطوری راجب من قضاوت نکنین؛بعد از هربار رفتارهاش کلی به دستو پای من میفتاد .حتی اگر من ضعیف بودمو بعد دوسال خودمو نجات دادم؛شما حق نداری با من اینجوری صحبت کنی.

خدایا گناهانم را نادیده بگیر؛همانگونه که دعاهایم را نادیده میگیری!
چیه اینو دوست  داری اخه  فقط ببخشید ها خر نشی برگردی آدم نیس


می دونی؛ فقط یاد وقتایی میفتم که وقتی از شدت استیصال گریه می کردم و از رفتاراش واقعا دلم میشکست میومد زانو میزد کنار تخت اشکامو پاک میکرد میگفت چکار کنم حالت خوب شه؟ به زور بغلم میکرد هربار که ازش می رنجیدم و چشمامو میبوسید انقدر مسخره بازی در می آورد تا بخندم.

زنم دیگه...ما زنا مکه با این رفتارا خر نمیشیم....کاش احساسات نداشتیم...

خدایا گناهانم را نادیده بگیر؛همانگونه که دعاهایم را نادیده میگیری!
می دونی؛ فقط یاد وقتایی میفتم که وقتی از شدت استیصال گریه می کردم و از رفتاراش واقعا دلم میشکست میوم ...

اره میفهممت منم ی جورایی شرایط تو رو دارم میدونم انتخابم غلطه ولی یاد محبتاش مایفتم نمیتونم دست بکشم 

تک تک حرفاتو فهمیدم عزیز م

الان جدا شدین؟؟اگ ن هنوز برو پیش مشاور ببین میتونی شرایط رو درست کنی یا نه 

تمام زورتو بزن و باهاش حرف بزن بگو بیا تا باهم درستش کنیم اگ اونم حاضر ب تغییر بود ک بسم الله اگ نع از خیرش بگذر 

این حالت طبیعیه طول میکشه فراموش کنی عزیزم 

به قول محمود درویش: عشق آن است که هزار دلیل برای رفتن بیایی اما بمانی..
اره میفهممت منم ی جورایی شرایط تو رو دارم میدونم انتخابم غلطه ولی یاد محبتاش مایفتم نمیتونم دست بکشم ...

من رای دادگاهو‌گرفتم و هفته بعدم محضر میرم واسه صیغه طلاق.دیگه کارمون از این حرفا گذشته.

میدونی اون خیلی دروغا گفت بهم؛یکی از چیزایی که سرش دروغ گفت محل سکونتمون بود که بعد از اینهمه سختی فقط ازش خواستم بیاد جلو چهارتا بزرگتر بگه که میاد تهران.ولی چون خارج از تهران براش از لحاظ مالی بصرفه بود؛حاضر شد منو طلاق بده ولی به پول برسه....مادیات براش خیلی مهم بود و همیشه هم برای مخارج من اذیت می کرد.دیگه ببین چقدر من بی ارزش تر از پول بودم براش که حاضر شد زندگیش از هم بپاچه ولی....

می دونی؛درسته که اون لحظه های احساسی اون نگاهای خواهشگرش میاد تو ذهن آدم؛ولی خب باید دید در دراز مدت چه آینده ای با اون آدم داری....من کم ندیدم زنایی که اخلاق شوهراشون شبیه شوهرم بوده و الان بعد چندسال زندگی و با چندتا بچه زنه رو میخوان بندازن بیرون از زندگیشون بدون هیچ حق و حقوقی....خب اون موقع که من دیگه جوون نیستم بَرو رو ندارم بچه هم دارم چکار میتونم بکنم؟!

چی بگم.... دنیا هرچی میگذره بیخودتر میشه

خدایا گناهانم را نادیده بگیر؛همانگونه که دعاهایم را نادیده میگیری!
من رای دادگاهو‌گرفتم و هفته بعدم محضر میرم واسه صیغه طلاق.دیگه کارمون از این حرفا گذشته. میدونی اون ...

پس خودتم متوجه ای ک کلا عیبو ایراده و خوبیاش چیزی نیس ک زنذگیتو بر پایه اون ادامه بدی و چشمتو ببندی 

هر روز بدیاشو یادش بیاری کم کم یادت میره 

انشاالله بهترینا پیش بیاد واست 

سعی کن بیذون باشی و سرتو گرم کنی تا کمتر فکر و خیال کنی

به قول محمود درویش: عشق آن است که هزار دلیل برای رفتن بیایی اما بمانی..
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
داغ ترین های تاپیک های امروز