2733
2734

تا قبل از این هر موقع میومدن خونم ، تمام قد بهشون احترام میکردم ، میگفتم میخندیدم تا حوصلشون سر نره ، برا شام یا ناهار میومدن حداقل دو جور غذا درست میکردم ، مابقیشم میدادم مامانم با خودش میبرد ، تا یه وعده غذا درست نکنه ، پذیرایی مفصل ، چای بستنی آجیل شیرینی کیک میوه مخلفات..وووووووو.....

ولی من وقتی میرفتم خونشون ،!!!!!! بماند که از وقتی عروسی کردم ابرومو جلو شوهرم بردن ، نه گذاشتن عقدمو تو خونه بگیریم، گفتن خونه کثیف میشه ، نه برام عروسی گرفتن ، نه جهاز دادن ، نه یه مهمونیه کوچیک ، حامله شدم گفتن جهاز ندادیم سیسمونی هم‌ نمیدیم ، کتکم زدن، بارها از خونشون بیرونم کردن ،ولی بخاطر اینکه شوهرم نفهمه و ابروم پیش خودش و خانوادش نره و پررو نشن ، دوباره رفتم ، به رو خودم نیاوردم ، البته همیشه من اونارو دعوت میکردم برای شام و ناهار، خودمم ماهی یکی دوبار میرفتم  ،یکی دو ساعت مینشستم ، ولی بازم رعایت نمیکردن ، جلو شوهرم با رفتارها و کاراشون تخقیرم میکردن، دو ماه پیش بابام دختر شش سالمو فحش داد، دیگه از اونروز از خونشون اومدم بیرون و دیگه نخواهم رفت ، اینم بگم وضع مالیشون توپه ، با شوهرمم مشکلی ندارن ، فقط بسیار بسیار خسیس و بی عاطفه هستن! خلاصه الان یکماهه میخوان بیان خونم ، و من هربار یه بهانه میارم ، آخه میدونن من تو خونم عینه چی احترامشون میکنم و چیزی به روم نمیارم ، غافل از اینکه این بار با دفعات قبل فرق میکنه ، دیشب عین خودشون رفتار کردم ، یه چای کهنه دم ، دوتا میوه گذاشتم تو بشقاب ، حتی یک کلمه هم باهاشون حرف نزدم ،دقیقا رفتاری که پیش شوهرم باهامون میکنن و من کللی تحقیر میشم ، درسته از ناراحتی تب کرده بودم ولی دلم آروم شد!!!! قبلا هم گفتم ، شوهرم دریانورده و دو سه ماه یه بار میاد و وقتی نیست همش دعوتشون میکردم تا اون دو هفته ای که شوهرم هست رو یکبار با روی خوش ازمون پذیرایی کنن تا شوهرم فکر نکنه کسی منو نمیخواد ، ولی دریییییغ،، دیگه بریدم و خستم از دستشون

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

مثل خودشون پذیرایی کن   قطعا اینطور اونا هم راحت ترن

ولی در مورد پدر و مادرت اینطور حرف نزن 

شاید توانایی شون   چه مادی   چه معنوی   همون حد ه

به دلایل محدودیت هاشون 


قضاوت نکن پدر و مادرت رو 

 يَا رَادَّ مَا قَدْ فَاتَ   
2728

به نظرم یه بار خواسته ها و انتظارات رو خیلی شفاف بهشون بگو و گله کن گاهی آدمها واقعا متوجه نیستن که کار اشتباهی انجام دادن لازمه گوشزد شه،تو یه فضای صمیمی از مادرت و پدرت بخواه زمانی که همسرت هست رعایت کنند و خودتم بدون دعوت نرو

روزی در پستوی اتاق پدر بزرگم،ورقی فرسوده یافتم به خط پدر بزرگم،کوچک بودم،به سختی نوشته را خواندم.اما هیچ معنایی فهم نکردم،مگر روزی که زخم جهل را در جان خویش دانستم.پدر بزرگم نوشته بود:تا زمانی که باغ وجود خود را مأوای درازگوشان کردی،پرنده ی جانت،شعور هیچ پروازی را،فهم نخواهد کرد.

نه کار خوبی کردی 

منم مثل توام همیشه من تمام قد پذیراییمیکنم بعد میرم خونشون بی تفاوت بودن،  من راه دارم تصمیم گرفتم تا عید ترم و حتی تلفن خانم کم کردم و بیشتر به شوهرم و خودم و بچه میرسم 

چون خانواده اصلی من بچه و شوهرم هستن 

بماند که چقدررررر من تو سر شوهرم زدم و اونا رو بالا بردم ولی دیگه تموم شد 

2738

کارت بد بود اونا پدر مادرن دلشون بشکنه زندگیت به فنا میره

راستی خدادلم هوای دیروز را کردههوای روزهای کودکی رادلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارمآرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورددلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنمالفبای زندگی رامیخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستنددلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تانهر چه میخواهید بکشیداین بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تودلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدمآن را نچینمدلم میخواهد …می شود باز هم کودک شد؟؟راستی خدا!دلم فردا هوای امروز را می کند؟؟؟

من ک بهت حق میدم حتی با اینکه جای تو نیستم هیچی بدتر از بی احترامی و تحقیر و بی وجودی نیست اونم از طرف پدر و مادر ک توقع داری وقتی میری خونشون با روی باز ازت استقبال کنن و حتی نوه شونو دوست داشته باشن حداقل به خاطر دامادشون احترام بذارن کار درستی کردی چیزی ک عوض داره گله نداره گلم

همینطور ک ما دهن مونو بستیم و در مورد شما قضاوت نمیکنیم شماهم حق ندارید در مورد سن ازدواج و تحصیلات من نظر بدید شما اگ بیل زن اید یه بیلی به باغچه خودتون بزنید .خود خدا هم ممنوع نکرده ازدواج تو سن پایین رو حضرت فاطمه هم ۹ سالگی ازدواج کرده ادمی ک از زندگی راضیه رو نرنجونید با حرفاتون ...بذارید یه یاد خوب ازتون بمونه🙂😏
خوب کردی 😒 االان همه مبگن اشتباهه ولی خوب کردی .احترام باید متققابل باشه اونا پدرمادرن نباید اینجو ...

وای خدا شاهده پدر من معتاد هیز و بداخلاقه از وقتی یادمه با چاقو دنبال مادرم تو کوچه و خیابون بود

مادرم وسواسه شدید هیچ کسو راه نمیدن الان ۱۵ساله ک ب طور کامل با تمام فامیلا قطع ارتباطن

حتی برای عروسی من هیچ کس ب ولای علی هیچ کس از فامیلا نبود و خودت ببین پیش خانواده شوهر چی کشیدم

مادرم مارو راه نمیده از شدت وسواس

زندگیرو ب ما زهر کردن

فقطم خودشونو قبول دارن

مثل خودشون پذیرایی کن   قطعا اینطور اونا هم راحت ترن ولی در مورد پدر و مادرت اینطور حرف نزن&nb ...

عزیزم گفتم که وضع مادیشون توپه، فقط سود سپرده های بانکیشون ماهی بیست میلیونه ، بماند حقوق بازنشستگی و اجاره و خرید فروش ملک و طلا و....بعدشم من هیچ انتطاری نداشته و ندارم ، ولی حداقل جلو شوهرم ظاهرو حفظ میکردن تا آبروم نره ، 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز