2733
2734
عنوان

با استاد فضول چطوری برخورد کنیم؟

188 بازدید | 12 پست

یه کلاسی میرم 

استادمون فکر میکرد من از این نفوذی هام و قراره برم اونو راپورتشو بدم🙄🙄🙄 

بعد نمی دونم الاندجه جوری اصلیت منو فهمیده 

عصابم خرده 

دلم نمی خواد دیگه سر اون کلاس برم

بدم میاد ازش 

خیلی هم بی ادبه به همه توهین میکنه 

واقعا به شدت یه شخصیتم برخورده که رفته آمارمو گرفته

شک دارم گوشیمو هک کرده باشه 

مثل خودش :)

منتظرتم گلم درخواست بده   به علت هکر های بیشعور و بیجنبه پیچمو برداشتم اگه خواستید بگید بگید بهتون ایدی میدم    به خدا سیبیل ندارم اینقدر نگید سیبیلاتو بزن تنها نمیشی دیگه ..اگه یه دونه تا سیبیل داشتم مال خودتون به یاد پسرداییم اسم کاربریمو  گذاشتم اینقدر مسخره نکنید بابا    


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

این استاده ؟؟؟؟؟

بهش میخوره نهایتا یه دانشجوی پسر بچه پروی بیکار و علاف باشه🤭

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
2731
واقعا استاده

میدونم میگم مثله همچین فردیه

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
2738
چکار کنم؟


هرکاری میکنه تو هم بکن اگه فوضولی کرد تو هم بکن 

اگه فش داد تو نامفهومی بگو

منتظرتم گلم درخواست بده   به علت هکر های بیشعور و بیجنبه پیچمو برداشتم اگه خواستید بگید بگید بهتون ایدی میدم    به خدا سیبیل ندارم اینقدر نگید سیبیلاتو بزن تنها نمیشی دیگه ..اگه یه دونه تا سیبیل داشتم مال خودتون به یاد پسرداییم اسم کاربریمو  گذاشتم اینقدر مسخره نکنید بابا    
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730