خواستگار بزرگتر از خودم

بنظرم ازدواج عاقلانه ای .چون طرف پزشکه توام تورفاهی وخوش اخلاق فقط یه ۶ماه صیغه بمونیدببین اخلاقش هنوزم خوبه.اگه که آره جواب بله رو بده به بقیه چه فاصلهدسنیتون مهم عشق بینتونه

دیگه رو چشم هم چشمی بود .مردهم مهندس بود همه فک میکردیم پولدار ولی بعد از ازدواج تازه کاشف به عمل آقا هیچی نداره .فقط از مهندسی مدرکشو دار .

به خالم گفتم خودتو بدبخت کردی .دختر داییم طفلک 16 سال بیشتر نداره دادنش به مرد 60 ساله .طفلک از زندگی بیزاره .بیچاره رو مادرش مثه کلفت کردن نه مریضیش میرسن نه به هیچی دیگه .هردوتاشونم فک میکردن دارن شاهکار میکنن ولی الان همش ناله میکنن وناراحت 

دختر من دکتره  .مادریه خواستگار زنگ که پسرش دکتر بود  وقتی فهمید من وهمسرم شغلمون پزشک نیس دیگه جلو نیومدن همش میگفت ما خانواده ی فرهیخته هستیم ودنبال خانواده فرهیخته میگردیم ما هم شغل مناسب داریم ولی پزشک نیستیم اختلاف شغل وفرهنگ خیلی شرط مهمیه وبزا خانواده مهمه مثلا خودم دختری رو دیدم خوشم اومد بعد فهمیدم از نظر شغل به ما نمیان ونرفتم خواستگاری 

الانت رو نگاه نکن ۲۰ سال دیگه شما ۳۸ سال داری وهمسرت ۵۴ به این فک کن در اینده ممکنه نظرت عوض بشه بعد تحصیلاتت خیلی مهمه اونم دوس داره خانمش تحصیلکرده باشه میتونی به زندگیت بزسی وهم درس بخونی به نظرم خودت خیلی اذیت میشی حتی اگه بخوای بخونی

بنظر من ک خوبه قبول کن ی مدت نامزد باشید بیشتر بشناسیش 

خالم با خواست خودش بود ولی دختر دایی تقصیر مادرشه مجبورش کرده .

اگر بشناسی خودت اطمینان داری دیگه هیچی پس

خیلی حرفات خوب بود.

امیدوارم استارتر بخونه و عمیقا به این مسئله فکر کنه.

اینکه فکر میکنی خیلی درست فکر میکنه و کاراش صحیحه علتش اینه که خیلی ازت بزرگتره. حتما برو مشاوره. مخصوصا اگه در کودکی و نوجوانی رابطه ی خوبی با پدرت نداشتی. چون ممکنه داری ناخودآگاه اونو جایگزین پدرت میکنی.

به اینم فکر کن که توی ۴۴ سالگی که واقعا سن زیادی نیست و تازه وسط جوونی یه خانومه، یه همسر ۶۰ ساله داری‌ که دیگه سالمند به حساب میاد.

عزیزجان شما ظاهر قضیه رومیبینی 

هیچ گربه ی محض رضای خداموش نمیگیره مطمئن باش همچین کیسی که باهمه ی شرایط خوبش گیرت افتاده یه جای کارش میلنگه وگرنه به تورونمیداد