چن سال بهم میخورع؟ +photo

sabaii

مدیر استارتر

عضویت: 1397/06/13

تعداد پست: 789

بعدم بگین چادری سنم کمه یا معمولی😇😇

1399/07/04

02:23

0 نفر لایک کرده اند ...

مشاهده افراد آنلاین

آدامس_خرسی0

عضویت: 1399/06/06

تعداد پست: 3300

بدو

موقعی خستگیم در میره که موفق بشم و خوشحالی رو تو چشمای مامانم ببینم 😍🍃🍭 هیچوقت ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگیت مقایسه نکن♡ جوری پیشرفت میکنم که الگوی خیلیا و مایه افتخار خانوادم بشم 😍😌

1399/07/04

02:23

0 نفر لایک کرده اند ...

sabaii

مدیر استارتر

عضویت: 1397/06/13

تعداد پست: 789

میزارم فقط ی لطفی کنین گزارش بزنین اخ فداتون😗

1399/07/04

02:23

4 نفر لایک کرده اند ...

مامان الهام

بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

elahe_q

عضویت: 1399/01/11

تعداد پست: 6349

شیرین بهانه بود فرهاد تیشه میزد تا باور نکند صدای مردمانی که در گوشش میخواندند /دوستت ندارد/

1399/07/04

02:23

0 نفر لایک کرده اند ...

حنا70

عضویت: 1398/06/19

تعداد پست: 69464

زود

1399/07/04

02:23

0 نفر لایک کرده اند ...

aroskochike

عضویت: 1399/05/24

تعداد پست: 5843

میزارم فقط ی لطفی کنین گزارش بزنین اخ فداتون😗

فقط زود بذار باشه

1399/07/04

02:23

0 نفر لایک کرده اند ...

خندههههه

عضویت: 1399/04/02

تعداد پست: 3412

باشه ولی زود

این کاربری برای ۳ نفر می باشد 😊

1399/07/04

02:24

0 نفر لایک کرده اند ...

elahe_q

عضویت: 1399/01/11

تعداد پست: 6349

میزارم فقط ی لطفی کنین گزارش بزنین اخ فداتون😗

بزار

شیرین بهانه بود فرهاد تیشه میزد تا باور نکند صدای مردمانی که در گوشش میخواندند /دوستت ندارد/

1399/07/04

02:24

0 نفر لایک کرده اند ...

خانوم_مهدیس

عضویت: 1399/05/26

تعداد پست: 189

بزار

1399/07/04

02:24

0 نفر لایک کرده اند ...

mahboooobeh5

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16131

بزار دیگه

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/07/04

02:24

0 نفر لایک کرده اند ...