2733
2739
عنوان

حداقل پول برای زنده ماندن در ماه

| مشاهده متن کامل بحث + 1187 بازدید | 127 پست
عزیزم من گفنم فقط زنده موندن!!!

خب ادم زنده گرمایش و روشنایی و لباس و خدمات پزشکی لازم نداره؟لخت میخاد بشینه وسط خیابون؟ حالت خوب نیستا🤦‍♀️😂

روم سیاه☻ درخواست دوستی پذیرفته نمی شود.حتی شما دوست عزیز!!🙄🙄

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

توردخدا نگو ک مرفه بی دردی

آره خیلی😍





امضام🤕

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
2728
2738
واا چه مسخره طرف کل ماه نون لواش بخوره بدون هیچ اب و خونه ای وسط خیابون این خودش یه پا مرگه

عزیزم کسایی که پایین تر طبقه اجتماعن چیکار میکنن فک میکنی؟ من مادر پسری میشناسم با هم با ماهی ۵۰ زندگی میکتن فقیر ترین فرد شهر

ببخشیدا درکت و قدرت تجزیه و تحلیلت از مسائل اقتصادی اندازه یه بچه ۳ ساله اس. تاپیکای دیگتو دیدم هنگم

جهل و تعصب آنقدر قدرتمند است که میتواند جنگ را به صلح،و بردگی را عین آزادی جلوه دهد.
اره شاید ۵۰ تومن نه ۳۰ تومن 🙄

نفری ۳۰ تومن 

دو نفر میشه ۶۰ تومن😐 بدون آب

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687