همه زندگیم دخترم ❤❤❤وقتی بارون بباره دیگه نمیخواهم با چتر زیر بارون راه برم غم عالم میاد توی قلبمممم دیگه بعد بارون زیبا نیست کی میتونه زیبایی بارون ببینه؟؟؟ همه رنگ هاااا شسته شده ......
خونه پدربزرگم خیلی قدیمیه و ترسناکه کنار قبرستونم بود خواهرم اونموقع همش خواب میدید یکی داره تو حیاط اونجارو میکنه پدربزرگمم داخلشو نگاه میکنه.یعنی هممونو بی خواب کرده بود.زمانیکه پدربزرگم مرد متوجه شدیم که قبل از به دنیا اوردن بچه هاش چندتا بچش مرده به دنیا اومده بودن تو همون حیاط کنار قبرستون چالشون کرده بود😐😐😐😐
دوستم قسم میخورد رفتن مسافرت و خوته خالی یکی از اشنا انگار مادر دوستم با خودش خوراکی و همه چی حتی کله پاچه هم برده بود شب که خواسته بپزه یهو جیغ میزنه غش میکنه بعد ازش میپرسن میگه وقتی بردمش تو ظرف شویی که کله خر بوده که پلک میزده
میم های نی نی سایتی اینجا میزارم😁 😎حافظ کل سوره( قل هو الله احد)..😎ساعت ۱۲ شب به بعد توی سایت پادزهر لازم میشین بس که سمه😌من وقتی میام نی نی سایت خودم میریزم پشما م میمونن آخه یکی نیست بگه ماذا فاذا لاذا چاذا بلاذا
یه شب تنها خونه بودم تو حالت خواب و بیدار دیدم یکی نشسته رو مبل یه کلاهم سرش بود داشت شراب میخورد دست گذاشتم رو شونش گفتم تو کی تو خونه من چکار میکنی وقتی برگشت قیافه ش خیلی وحشتناک بود مثل خون آشاما یهو اومد حمله کنه تیکه به تیکه ش کردم گفتم دفعه اخرت باشه ها میایی خونه من 😂😂😂
شانس چیست؟شانس همان کار مثبتی هست، که تو در طبیعت انجام دادی و طبیعت به تو، یک کار خوب یا یک انرژی مثبت بدهکار است و باید به تو، یک سود بدهد یا یک انرژی مثبت برساند.چند راه بازگشت انرژی:از نظر سنتی:تو نیکی میکن و در دجله انداز،که ایزد در بیابانت دهد بازاز نظر قرآن:هر کس ذرهای بدی و خوبی کند به او باز میگردداز نظر بودا:قانون 'کارما' یعنی هر چیزی کار ماست و به ما بر میگردد.از نظر متافیزیک:انرژی در طبیعت از بین نمیرود. وقتی انرژیای رها میکنی حالتش عوض میشود و بر میگردد.. جهان به اعتبار خنده تو زیباست بهشت من همین دقیقه ها همین جاست😊 خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت ❤💙💚💛🧡💜💖
شوهرم ماموریت بود منم داشتم پیتزا درست میکردم سه تا خواهرام خونمون بودن.من سرم پایین بود وداشتم کارای پیتزا رو میکردم که هر سه تا شون هم زمان از یه چیزی ترسیدن هر کدام یه عکس العملی نشون دادن هر سه کسی دیده بودن که کنار در نشسته بوده وپاشده رفته به سمت بیرون از سالن یه سایه شبه مانند .بعد هرسه پیتزا شونو خوردن ورفتن خونه هاشون ومنو با خیالات واون شبه تا صبح نگا به درو دیوار میکردم