مامانش خیییلی بهم بدی کرده اونوقت شوهرم انتظار داره همش برم خونشون اونا بیان داشتیم فیلم میدیدیم تیکه انداخت بهم گفت ببین با مادرشوهرشون رفتن سفرمنم ترکیدم گفتم این کارو کردن اونکارو کردن آخرش عصبی شد
عزیزم بی سیاستی کردی دیگه میگفتی آره والا لطی نکرده وظیفشه مادرشوهرش ببین چه خوبهههه هرکاری واسش بکنع کم کرده خودش 2زاریش میافتاد
زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
بله درست به مادر شوهرتم احترام بذار احترام برداشت می کنی
من تا حالا بیشتر از مادر خودم بهش احترام گذاشتم ولی یه شب خونمون بود بچم شب گریه میکرد شوهرم عصبی شد با من دعوا کرد جای نصیحت پسرش رفته بود بهش گفته بود تو گوشش که نزدی قدیما سر بچه تو گوش مام میزدن....