کاری کرد عروسی شو زهر کرد براش اتفاقا اونم مجرد بود
شوهرش خیلی رو چادری بودن دوستم حساسه اینا با این خواهرشوهرش رفته بودن بیرون گفته گرمه بابا هوا یزد خیلییی گرمه چادرتو بردار
ابنم برداشته از گرما
بعد دیده شوهرش اخلاقش عوض شده
یه جنگ اساسی بی دلیل باهاش کرد یه اوضاعی نزدیک جدایی
بعدش نگو این اشغال از عمد گفته چادر تو در بیار بعدشم رفته گذاشته کف دست شوهرش 😑
حالا تو مدلای مختلف از پشت خنجر زده